تبلیغات
تبلیغات
تبلیغات
تبلیغات
تبلیغات
دروغ های ذهن برای تغییر نکردن

دروغ های ذهن برای تغییر نکردن


ذهن، چیز فوق العاده ایست.ذهن همچنین یک دروغگوی بزرگی است که دائما تلاش می کند ما را متقاعد سازد که دست به انجام کارهایی که می دانیم برای ما مفید است نزنیم و تغییرات فوق العاده بسیاری را در زندگی ما متوقف می کند.ذهن بی انصاف.

به گزارش سلامت نیوز به نقل از سایت روان، من مجبور شدم که این توجیهات و بهانه تراشی ها را خیلی با دقت یاد بگیرم تا بتوانم تغییراتی را در زندگی ام بوجود آورم: رژیم غذایی سالم تر ، تمرینات ورزشی منظم ،مدیتیشن ، مینیمال نویسی، نوشتن روزانه ، خلاصی از بدهی ، سیگار نکشیدن و غیره.

اگر این بهانه ها را یاد نگرفته بودم ، و نحوه مواجه شدن با آنها را نمی دانستم ، هرگز این تغییرات در زندگی من اتفاق نمی افتاد.درحقیقت تا قبل از سال ۲۰۰۵ بارها با شکست مواجه شدم (موقعیکه می خواستم تغییری را در زندگی ام شروع کنم) ، به دلیل اینکه این توجیهات تسلط کاملی بر من داشتند.

اجازه دهید بهانه ها و توجیهات ذهن را نشان دهم.

نخست ، قاعده اصلی: ذهن راحت طلب است و از ناراحتی و تغییر می ترسد.

ذهن به پیله راحتش عادت کرده است، و هر زمان که ما سعی می کنیم از این محدوده آسایش ، برای مدت زمان طولانی فراتر رویم ، ذهن نا امیدانه تلاش می کند به پیله اش بازگردد. ذهن این کار را به هر قیمتی انجام می دهد ، به این قیمت که سلامتی یا شادی را برای مدت طولانی از ما بگیرد.

خب ، با آگاهی از اینکه با چنین ذهنی روبرو هستیم ، اجازه دهید به سراغ توجیهات آن برویم.

 

۱- من از عهده انجام آن بر نمی آیم

 

این به نظر بیش از اندازه سخت می آید ، بنابراین فکر می کنیم که ما نمی توانیم به آن تغییر وفادار بمانیم.ما خودمان را باور نداریم . این مسئله را به این شکل می توان پاسخ داد که افراد بسیار زیادی که چندان از ما با استعداد تر و توانا تر نبوده اند آن کار را انجام داده اند. مثلا ، اپرا در مسابقات دو ماراتن کمی قبل تر از آنکه من شروع به یادگیری اولین ماراتن خود کنم ، دوید. بنابراین من به خودم می گویم “اپرا توانست این کار را انجام دهد بنابر این من هم می توانم” . حق با من بود.

 

۲- او توانست آن کار را انجام دهد ، اما این مسئله در مورد من صدق نمی کند.

 

فقط به این دلیل که یک نفر دیگر توانسته است کاری را انجام دهد ، به این معنی نیست که ما هم می توانیم آن کار را انجام دهیم ، درست نیست ؟ ما اغلب دنبال دلایلی می گردیم که باعث می شود آنها آن کار را انجام دهند اما ما نتوانیم – شاید او بتواند با برآورده شدند اندک تقاضایی خوشحال باشد به این خاطر که او هیچ فرزندی ندارد ، یا اینکه او برای خودش کار می کند در مقایسه با فردی که شغل واقعی دارد. شاید مسیری که او در زندگی طی کرده است ، از مسیر زندگی من هموار تر بوده است ،

به همین دلیل توانسته در مسابقات ماراتن شرکت کند. شاید تعهداتی که من در زندگی داشته ام او نداشته . یا همسر حمایتگری داشته است ، یا از نظر سلامتی در شرایط آسیب دیده ای قرار نداشته . خب ، درسته ، بهانه آوردن آسان است: اما به مردمی نگاه کنید که در زندگی با موانع جدی تری مواجه شدند.

 

من ۶ فرزند دارم با این وجود زندگی ام را به شکلی اداره کرده ام که تغییرات بسیاری را در آن ایجاد کنم. به وفور داستانهایی درباره افرادی که ناتوانایی داشته اند یا از بیمار بوده اند ، وجود دارد که بر این موانع و مشکلات با هدف دستیابی به چیز شگفت اوری غلبه کرده اند . شما هم می توانید بر مشکلات تان فائق آیید.

 

۳- من به…….. احتیاج دارم

 

جای خالی را خودتان پر کنید : من به قهوه ، به پنیر ، به سودا ، به برنامه تلویزیون ، به ماشین ، به داشتن چند جفت کفش …. نیاز دارم. اینها چیزهایی هستند که ما خودمان را متقاعد می کنیم که بدون آنها نمی توانیم زندگی کنیم، به همین دلیل قادر نیستیم تغییری شبیه به اینکه گیاه خوار شویم یا غذاهای سالم تر بخوریم یا فرزندانمون را به مدرسه نفرستیم یا زندگی ساده تری داشته باشیم یا بدون استفاده از ماشین تردد کنیم را ، بوجود آوریم.من هم برای خودم همین عذر ها را آوردم ، اما همه آنها دروغ از کار در آمد.

من به هیچ یک از اونها احتیاج نداشتم . تنها چیزی که شما حقیقتا به آن نیاز دارید نیازهای پایه هستند ، آب ، لباس ، سرپناه و بودن افراد دیگر به خاطر نیاز های اجتماعی . مابقی آنها نیاز واقعی نیستند.

 

۴- مفهوم زندگی لذت بردن از آن است

 

قطعا ، من هم با این عبارت موافقم (همانطورکه خیلی از ما موافقیم) اما مسئله این است که این جمله ملاک قضاوت درباره تمام رفتار های سطح پایین قرار می گیرد.ممکن است حتی زمانی که خودمون رو به محصولات Doritos و Twinkies گره زده یم ، به خودمان می گوییم که مفهوم زندگی لذت بردن است، مگر نه؟

نه . شما می تونید از زندگی لذت ببرید بدون اینکه از این غذاهای حجیم شده بخورید. شما می توانید ورزش کنید و لذت ببرید. شما می توانید خیلی چیزها رو کاملا رها کنید و هنوز از زندگی لذت ببرید، به این شرط که یاد بگیرید هر فعالیتی را لذت بخش بدانید.

 

۵- من به آسایش نیاز دارم

 

این جمله هم می تواند درست باشد، اما ما می توانیم خیلی بیشتر از آنچه که فکر می کنیم خودمان را در شرایط ناراحت تر قرار دهیم. ما می توانیم کمی احساس سرما کنیم ، به جای اینکه نیاز داشته باشیم کاملا از نظر دما احساس راحتی کنیم. ما می توانیم تمرینهای سخت ورزشی انجام دهیم به جای اینکه نیاز داشته باشیم روی مبل دراز بکشیم. ما می توانیم آن چیزهایی را که به بعد موکول می کنیم بنویسم – اگر چه انجام آن به نظر سخت می رسد ، اما ما می توانیم خودمان را به داخل آن هل دهیم.

وقتی که ذهن ما دنبال آسایش و راحتی می گردد، به آن اجازه یکه تازی ندهیم – آن را کمی از محدوده آسایش به بیرون ببریم ، و شروع کنیم که با اندکی ناراحتی ، کنار بیاییم.

 

۶- من بلد نیستم

 

این عبارت هم درست است اما شما می توانید یاد بگیرید. با بخش کوچکی از آن کار شروع کنید ، و یاد بگیرید که چگونه با آن تغییر روبرو شوید (برخورد کنید). در آن زمینه به صورت آنلاین تحقیق کنید. فیلم ببنید از مردمی که با آنها در ارتباط هستید سئوال کنید. این چیزی است که با اندکی تلاش می توانید بر آن پیروز شوید. در واقع، اگر شما از عهده انجام آن برآیید ، و در هر زمانی کمی بیاموزید ، آن وقت شما قادر خواهید بود به این بهانه آزار دهنده خاتمه بدهید.

 

۷- بعدا هم می توانم آن را انجام دهم

 

این درسته ، شما همواره می توانید آن را بعدا انجام دهید … اما خودِ به تعویق انداز شما ، بعدا هم به همین شیوه عمل می کند. چرا باید خودِ به تعویق انداز شما از خودِ الان شما قاعده مند تر باشد؟ در حقیقت، به دلیل اینکه شما به خودتان اجازه می دهید از انجام آن کار شانه خالی کنید، شما عادت طفره رفتن را در خود شکل می دهید و در واقع احتمال اینکه خود آینده شما قاعده مند تر عمل کند کمتر است ، الان آن را انجام دهید، مگر آنکه به چیز مهمتری از آن نیاز داشته باشید.

به خودتان اجازه ندهید از انجام کاری تنها به این دلیل که احساس خوبی به آن ندارید شانه خالی کنید.

 

۸- یک بار اشکالی ندارد

 

این توجیه بسیار فریب دهنده است، به این خاطر که به نوعی درست است- یک بار اشکالی ندارد. با این فرض که این تنها مرتبه ای است که اتفاق می افتد. یک کم از کیک شکلاتی، انجام ندادن بخشی از تمرینات ورزشی، یک بار به تعویق انداختن یادداشت کردن. متاسفانه، این هرگز تنهایک مرتبه نیست.

یک مرتبه، به این معناست که مغز شما میداند که می تواند در این لحظه با این توجیه فرار کند، و “یک بار” بعدی زمانی است که با مورد دیگری مواجه می شود ، و این تا زمانی که شما دیگر به چیزی وفادار نمانید ادامه می یابد. برای خودتان این قانون را بگذارید: هرگز بهانه “همین یک بار” را نپذیرید.

من این کار را در مورد سیگار کشیدن (هرگز یک پک هم به سیگار نزن) انجام دادم و جواب داد. اگر شما می خواهید که به خودتان اجازه دهید یکی دو برش از کیک شکلاتی را بخورید ، از قبل تصمیم بگیرید و تصمیم خود را در برنامه خود بیاورید. (من به خودم این اجازه را می دهم که یک مرتبه در آخر هفته به اندازه یک مشت از شیرینی بخورم ) و به این برنامه هم وفادار بمانم، به جای اینکه هر زمان مقاومت شما ضعیف بود، شتاب زده و واکنشی تصمیم بگیرید.

 

۹- احساس می کنم از آن خوشم نمی آید

 

خب ، این درست که شما احساس خوبی نسبت به سخت کار کردن ندارید. چه کسی دارد؟ اگر اجازه دهید این قانون که “هر وقت احساس خوبی داشتم آن کار را انجام می دهم ” بر زندگی شما دیکته شود به این معناست که شما هرگز آن کتاب را نخواهید نوشت ، هرگز آن کسب و کار را شروع نخواهید کرد، هیچ کار بزرگی در زندگی انجام نخواهید داد، هرگز از عادات غذایی سالم بهره نخواهید برد. نقشه ای طرح کنید که عملی باشد و آن را اجرا کنید. هر زمان بهانه تراشی هایی شبیه به این پیش می آید ، به آنها اعتنا نکنید. هر فردی مسئول است تمام سعی و تلاش خود را بکند حتی زمانیکه حوصله انجام آن را ندارد. هر کسی می تواند بر مقاومت های درونی اش غلبه کند.

 

۱۰- خسته هستم

 

بله،من هم خسته ام. من همین الان تمرینات سخت وزنه برداری رو انجام دادم. این حقیقت دارد که من به استراحت نیاز دارم، و استراحت کردن در زمانی که بدن شما به آن نیاز دارد (از طریق گوش کردن به بدن خود ) اما معمولا این ذهن ما که سعی می کند به دروغ به ما بگوید چیز ناراحت کننده ای وجود دارد.

اینکه خسته باشیم و به استراحت نیاز داشته باشیم ، با اینکه احساس خستگی که هر روز بعد از ظهر داریم فرق می کند. از دومی عبور کنید.

 

۱۱- من شایسته پاداش / زنگ تفریح هستم

 

ما همه شایسته دریافت چنین برخورد های خوش آیندی یا یک روز تعطیل هستیم . منظور من این نیست که شما نباید به خودتان جایزه یا زمانی برای استراحت بدهد.اما اگر شما به این شکل دنبال دلیل تراشی باشید ، همیشه این حق را به خودتان می دهید که در حال استراحت باشید.

همیشه باید به خودتان پاداش بدهید و هیچ وقت به برنامه ریزی اصلی خود پایبند نمی مانید.به جای این کار، کاری که من انجام می دهم این است : من, خودِ پایبندی به برنامه ریزی را یک پاداش برای خودم می دانم. اینکه بدوم کاری نیست که بواسطه انجام دادن آن خود را مستحق دریافت پاداش بدانم – بلکه دویدن ، خودش پاداش است.

 

۱۲- چطور است که انجام آن کار را متوقف کنم؟

 

این توجیه هم به دلیل تمایل ذهن به فرار کردن از شرایط سخت به سراغ ما می آید، و البته درست است – این خوب است که دست از انجام کار بکشید اگر که شما برای مدت زمان طولانی است که خودتان را به محدوده ناراحتی هل داده اید. نکته ای که وجود دارد این است که ، این استنتاج که بهتر است انجام کار را متوقف کنم ، به این خاطر که این خوب است … یک دروغ است .

بلکه راحتر است که دست از انجام کار بکشید ، اما این در حالی است که اغلب ادامه دادن روند هل دادن به محدوده رنج و زحمت برای ما بهتر است . این توجیه تقریبا در دویدن مسافت ۵۰ مایلی فراتر از ماراتن در طول دسامبر گذشته مرا شکست داد، صادقانه بگویم که این برای من خیلی مطلوب تر بود که دست از دویدن بکشم و مسابقه را به اتمام نرسانم ، خصوصا در ۱۰ مایل آخر .

من خودم را هل دادم ، اما متوجه شدم از آن چیزی که فکر می کردم مانع سخت تری بودم.

 

۱۳- نتیجه ای که برای آن تلاش می کنید مهم نیست

 

چنانچه شما تلاش می کنید که در یک ماراتن شرکت کنید ، عباراتی شبیه به این ، “این که ماراتن را به آخر برسانم مهم نیست ” بیانگر این توجیه است. من از این بهانه هنگام یاد گیری زبان (مهم نیست که آن زبان را یاد بگیرم) یا برنامه ریزی یا هر تعداد کاری که می خواستم آن را یاد بگیرم ، استفاده کرده ام. من از آن در هنگام نوشتن ، ورزش کردن و خوردن غذای سالم استفاده کرده ام. چنانچه نتیجه کار چندان مهم نباشد ، به منزله آن است که فرآیند انجام کار خیلی مهم است.

اگر شما به فرآیند انجام کار وفادار بمایند به این ترتیب در طولانی مدت آن کار برای شما مفید خواهد بود ، بنابراین شما شرایط بهتری خواهید داشت. اما اگر شما خود را از وضعیت خارج کنید تنها به این دلیل که احساس رنج و ناراحتی می کنید و در این موقع به راحت بودن خود بیشتر از هدفی که داشته اید اهمیت بدهید ، شما با مسائل بسیار زیادی مواجه خواهید شد. هدف مهم نیست ، اما یاد گرفتن اینکه به چیزی که شما را به رنج و زحمت انداخته است ، وفادار بمانید بسیار مهم است.

 

۱۴- من می ترسم

 

این بهانه ای است که نیاز به صداقت بسیار زیادی دارد- بیشتر ما نمی خواهیم بپذیریم که ما از دنبال کردن یک چیز سخت دچار هراس می شویم. اما این ترس ، خود یک راه شانه خالی کردن و دور شدن از ناراحتی و رنج است – فقط به این خاطرکه شما از چیزی می ترسید به این معنا نیست که شما از عهده انجام آن بر نمی آیید. شما می توانید. برای من هزاران بار پیش آمده که کاری را انجام داده ام که از آن می ترسیدم –اغلب آنها درست کردن چیزی بوده است که نگران بودم شکست بخورم.

و هر چند برخی مواقع این ترس به جا بود – برخی مواقع به خوبی از عهده انجام آن کار بر نیامدم- اما این کار که خودم را به طرف ترسم هل دهم قطعا بسیار مهم بود و در آن موقع چیزهای بسیاری به من یاد داد.

 

۱۵- هوشیاری و تمرین

 

شخصا از هر یک از این بهانه ها صدها بار استفاده کرده ام ، بنابراین فکر نکنید که من همواره بر آنها غلبه کرده ام. و شما هم می توانید از این بهانه ها در آینده استفاده کنید.اینکه بعضی وقتها اتفاق بیافتد اشکالی ندارد.

 

نکته کلیدی این است که یاد بگیرید که آیا اینها درست هستند ، و الگوهایی که در پیش می گیرید در خود کشف کنید. کاری که من انجام دادم این بود :

 

۱- به بهانه هایی که می آورید توجه کنید . تاثیر این بهانه ها زمانی که به صورت ناخودآگاه عمل می کنند بیشتر است.

۲- تلاش کنید برای هر توجیهی ، پاسخی داشته باشید قبل از آنکه آن توجیه از شما سبقت بگیرد.

۳- اگر تسلیم شده اید ، مشکلی نیست ، اما تشخیص دهید که تسلیم کدام یک از این توجیهات شده اید . آگاه باشید که چکار می کنید.

۴- بعد از اینکه تسلیم شدید ، ببنید چه نتیجه ای را در بر داشته است. آیا شادتر شده اید؟ آیا زندگی بهتری دارید؟ آیا ارزش این را داشت که تسلیم رنج و زحمت شوید ؟

۵- از آن نتایج درس بگیرید اگر به خاطر چیزی خود را به رنج و زحمت انداخته اید و در قبال آن موضوع خوشحال هستید، آن را به خاطر بسپارید. اگر بهانه ها شما را تسلیم خود ساخته و از نتیجه ای که به دست آوردید راضی نیستید ، آن را به خاطر بسپارید.

اگر آگاهانه این فرآیند را تمرین کنید ، در تشخیص آنها بهتر عمل خواهید کرد و این دروغها را باور نخواهید کرد. و سپس ، شما کاری کرده اید که ذهن شما در خدمت شما باشد به جای اینکه علیه شما اقدام کند.

filesellhttp://vanizan.sellfile.ir/
خطرناک ترین باورهای انسان


خطرناک ترین باورهای انسان ها که مانع پیشرفت می شود

یک اصل مهم برای پیشرفت انسان ها می گوید: «هر زمانی که برچسب بهترین یا کافی است را بر خود بزنیم، همان لحظه سیر نزولی نمودار رشد ما آغاز می شود.» مفهوم این اصل به هیچ وجه تأیید طمع کاری و قانع نبودن و زیاده خواهی نیست؛ بلکه زیاد خواستن است. زیاد از درگاه باری تعالی تقاضا کردن است. از دریای بیکران پروردگار خواستن برای استفاده درست، رشد، تکامل و فرار از نیازمندی و فقر.

 

به گزارش سلامت نیوز، مجله «خلاقیت» با این مقدمه می نویسد پس لازم است هنوز هم اصولی را برای تغییر تمرین کنیم تا احتمال موفقیت مان را در زندگی بالا و بالاتر ببریم.
مهم ترین رقیب ما فقط خودمان هستیم

انسان های بزرگ، وارسته، موفق و اثرگذار، افرادی هستند که همواره در حال رقابت هستند؛ البته رقابت از شکلی دیگر و آن هم رقابت با خود است. بله، رقابت با خود، چون در این نوع رقابت هیچ انرژی، زمان و برنامه ای صرف تخریب یا از میدان به در کردن رقیب نمی شود؛ بلکه همواره برنامه ریزی می شود تا از این رقیب سبقت گرفته شود و نسبت به دیروز او در جایگاه بهتری قرار بگیریم.

 

کمی تامل ما را به نتیجه خوبی می رساند، واقعا اگر در طول عمرمان رقابت کنیم و هر روز و هر لحظه از خودمان کمی بهتر شویم، ده سال آینده چه کسی خواهیم بود؟ چرا باید انرژی خود را صرف رقابت با دیگران یا حتی تخریب دیگران یا گاهی از بین بردن رقبا کنیم؟ بیاییم به خودمان قول دهیم که از امروز عمرمان، انرژی مان، فکرمان و برنامه مان برای رشد، توسعه، پیشرفت و بهبود اوضاع خودمان باشد.
ذره ذره تغییر کنیم

تغییرات ناگهانی در بیشتر اوقات با خرابی و خسارت همراه است؛ ولی اگر تغییر تدریجی، مداوم و با برنامه باشد، در مسیر خود کمتر با مقاومت رو به رو می شود. از طرف دیگر راحت تر و سریع تر مورد پذیرش واقع می شود.

دقت کرده اید، آدم هایی که تصمیمات ناگهانی می گیرند؛ به طور مثال می گویند من از فردا ورزش کردن را به طور جدی و روزی دو ساعت شروع می کنم، به ندرت می توانند مدت طولانی ورزش کنند؛ ولی در مقابل کسانی که ورزش را با روزی ۱۵ دقیقه نرمش آرام شروع می کنند،

پس از مدتی ورزش روزانه مرتب و روزی یک یا دو ساعت در برنامه زندگی شان به جزئی جدایی ناپذیر تبدیل می شود؛ بنابراین بهتر است پس از تصمیم قطعی برای ایجاد تغییر، ابتدا روی کاغذ اهداف کوتاه مدت،

میان مدت و بلندمدت را بنویسیم و بعد برای هر یک جزئیات را یادداشت کنیم و سپس براساس برنامه، هم چون نسخه یک پزشک و طبق واکنش اقدام کنیم.

 

غرور، لجاجت و تعصب مانع تغییر است

 

گفته می شود خطرناک ترین جمله این است: «من همینم که هستم.» در این جمله کوتاه می توانیم غرور، لجاجت، خودرایی، خودخواهی، درجا زدن و به تدریج راندن آدم ها از اطراف خود را حس کنیم. اگر من و شما هم به طور غیرمستقیم یا ناخواسته این جمله در ذهن مان نقشی دارد،

باید بسیار مراقب باشیم که از دام رکود، سکون و فسیل شدن رهایی یابیم. انسان های بزرگ حتی از کودکان هم درس می گیرند. استادان خبره و باتجربه بیشتر از واژه «نمی دانم» استفاده می کنند. دانشمندان توانمند در بسیاری از موارد می گویند: «در تخصص من نیست» و انسان های وارسته بیشتر اوقات سکوت می کنند و می گویند:

«نظر شما چیست؟» در مثال های بالا با افرادی مواجه هستیم که همواره دوست داشتنی و خواستنی هستند. ساده این که اگر تغییر کنیم، ما را عوض نمی کنند و همیشه ما را می خواهند. راز تغییر در احساس نیاز به تغییر و پرهیز از احساس خودکامگی و برترین بودن است.

 

مشاوران از خودمان تاثیرشان بیشتر است

 

اگر همواره اطراف ما کسانی باشند که با «به به» و «چه چه» ما را همراهی کنند، به تدریج ما را به ورطه سقوط پیش خواهند برد. شرکت ها، سازمان ها و کشورها و انسان های موفق، مشاورانی انتخاب می کنند که ضمن نشان دادن راه درست، آن ها را نقد نیز می کنند.

شنیده اید می گویند فلانی را دوستانش از راه به در کردند؟ یا می گویند فلانی به واسطه دوستش به آن موقعیت و جایگاه والا دست یافت؟ شنیده اید می گویند اگر فردی را نمی شناسید، ببینید اطرافیانش و کسانی که با او حشر و نشر دارند چطور آدم هایی هستند. ما اغلب برداشت مان از کلمه مشاور فردی است که دفتری دارد و ما برای مشاوره به او مراجعه می کنیم.

 

در حالی که تاثیرگذارترین مشاوران ما، همان پنج نفری هستند که ما در زندگی و کسب و کار بیشترین ارتباط، مراوده و تبادل نظر را با آن ها داریم و ما چکیده آن پنج نفر هستیم. پس همین الان نام پنج نفری را که در اولین طبقه ارتباطی ما قرار دارند، بنویسیم و ببینیم آیا به جایی که می خواهیم برسیم، با این افراد و با این افکار می توانیم برسیم یا خیر؟

 

روش های تکراری نتایج تکراری خواهند داشت

 

گاهی اوقات اگر با دقت یک کارتون یا یک فیلم کمدی را تماشا کنیم، می توانیم درس های زیادی از آن بیاموزیم.

با کمی دقت متوجه می شویم که شخصیت اصلی فقط با چندین بار تکرار یک اشتباه، موجب خنده بیننده می شود و جالب این که ما فقط می خندیم؛ ولی اگر دقت کنیم بسیاری از امور امروزه ما هم همین گونه است و شاید اگر فیلم زندگی ما را هم با سرعت تند نمایش دهند، متوجه خواهیم شد که طی چند سال چند بار یک اشتباه مشابه را تکرار کرده ایم و پس از مدتی یادمان رفته و بار دیگر همان کار را انجام داده ایم.

 

اگر هزار سال دیگر، همین طور فکر کنیم و این گونه عمل کنیم، همین جا خواهیم بود. اگر می خواهیم جای دیگری باشیم، باید جور دیگری بیندیشیم. برای جور دیگر اندیشیدن به یادگیری روش های جدید، یافتن دوستان جدید، قرار گرفتن در محیط های جدید و تغییر نگرش خود از قانع بودن از وضع موجود به سمت تقاضا و حرکت به وضع مطلوب نیاز داریم. این اتفاق خوب زمانی رخ خواهد داد که خودمان بخواهیم و به آن نقطه از خواستن برسیم و برای رسیدن به این نقطه جواب این سوال را بدهیم که آیا نسبت به ۵ سال پیش به اندازه پنج سال رشد، پیشرفت و تغییر کرده ام؟

filesellhttp://vanizan.sellfile.ir/
رمز و راز و قدرت دعا(vanizan.com

    
ونیزان)رمز و راز و قدرت دعا)

دعا کردن فرستادن ارتعاشاتی از شخصی به شخص دیگر و خداست.کل عالم وجود در ارتعاش است؛ارتعاش را می توان در مولکولهای یک میز و در هوا پیدا کرد.واکنش میان دو نفر نمودار ارتعاش است. وقتی کسی را دعا می کنید، از قدرتی که در جهان معنوی نهفته است کمک می گیرید. شما با دعا پیام مهر و دوستی و تفاهم، مدد کاری ، حمایت و همدردی را از خود به دیگری منتقل می کنید، در این روند ارتعاشاتی در جهان ملکوت بوجود می آورید، که از طریق آنها خداوند کسی را که برایش دعا شده، مورد رحمت و عنایت خود قرار می دهد. این اصل را در زندگی دنبال کنید و از نتایج شگرف آن بهره مند شوید.

یکی از وظایف مهم دعا اینست که برای افکار خلاق حکم محرک را دارد.در درون ذهن همه منابعی وجود دارد که برای رسیدن به زندگی موفقیت آمیز بدان نیاز است. این افکار و عقاید در وجدان آگاه ما حضور دارند و چنانچه رها شوند و به آنها اجازه شکوفایی داده شود، می توانند از انجام هر مهم و مسئولیتی برآیند. اگر می خواهید دعای شما مستجاب شود یاد بگیرید چیزهای مهمی از خدا بخواهید. خدا بر اساس آرزوها و خواسته هایی که دارید به شما بها می دهد.

قدرت دعا نشانه‌ی آزاد شدن انرژی است. همانطور که به کمک تکنیکهای علمی انرژی اتمی را آزاد می کنند، با استفاده از قدرت دعا و از طریق شگردهای علمی می توان انرژی معنوی را آزاد ساخت.اثار این قدرت انرژی‌زا بر بسیاری آشکار است.www.vanizan.com

به تازگی ثابت شده است با دعا می توان روند پیری را به حالت طبیعی درآورد و ناتوانی و کاهش قوا را محدود کرد و یا از میان برداشت.هر شب با دعا می توانید کسب انرژِ ی کنید و روز بعد با رویی گشاده و قوایی از نو کسب کرده به سر کار و فعالیت بروید.

از طریق دعا می توانید واکنشهای خود را صحیح و اصولی سازید. دعا اگر عمیق و قلبی باشد و وارد ذهن نیم هوشیار شود می تواند شخصیت دوباره ای از شما بسازد. دعا قوای درونی را حیات و نیرو می بخشد.

بد نیست بدانید دعا بالاترین قدرت را در جهان هستی در اختیار دارد. با توسل به دعا ، شما دیگر با چراغ نفتی راه خود را روشن نمی کنید، بلکه از جدید ترین و مدرن ترین وسایل روشنایی استفاده می کنید.

رمز دعا اینست : روندی را بکار ببندید که به بهترین وجهی قلب شما را بگشاید و پرتو حق را به آن بتاباند هر روشی که بارقه‌های الهی را در ضمیر شما شعله ور سازد، قانونی و قابل اجراست.

در کتاب مقدس آمده است : " جاییکه دو یا سه نفر بنام من جمع می شوند، من در جمع آنها هستم." بدین معنی که اگر دونفر از شما بکاری دست بزنند که خواسته ی قلبی آنها باشد، خداوند از هر جهت برای آنها گشایش حاصل می کند."، چیزی را از خدا بخواهید که مطمئن هستید از هر نظر با موازین اخلاقی، معنوی و روحی ، هماهنگی دارد. شما هرگز از یک خطا نمی توانید به نتیجه ی درست برسید. هر انچه را آرزو دارید، وقتی دعا می کنید چنین پندارید که گویی آن را بدست آورده اید."منظور از دعا کردن اینست که هرروز مسائل خود را با خداوند در میان بگذارید.

قدرت دعا

در خواسته هایتان دقت و ویژگی را رعایت کنید. هرچه اصولی و منطقی است می توانید از خداوند بخواهید، اما بطور جداگانه و اخص و کودک وار.به قدرت خدا شک نکنید، شک و تردید توان و نیرو را کاهش می دهد. ایمان آن را متجلی می سازد.قدرت ایمان آنچنان عظیم و لایتناهی است که کاری وجود ندارد که خداوند نتواند برای ما به وسیله ی ما یا به کمک ما انجام ندهد

البته به شرط انکه اجازه دهیم قدرت خود را در قلب ما متجلی سازد.

اگر هدف مهمی در پیش دارید ، ابتدا برای تحقق آن به دعا متوسل شوید و سپس آن را به خدا واگذارید. بعد در ذهنتان واقع شدن آن را مجسم کنید و به این تصویر ذهنی تا آنجا که می توانید قوت بخشید. آنوقت از خدا بخواهید هرطور به صلاح شماست عمل نماید و عنایت خود را شامل حال شما سازد.

با هوشیاری و سختکوشی هدفتان را دنبال کنید تا نقش خود را در این قسمت ایفا کرده باشید.تمام مدت به خود تلقین کنید که به هدفتان خواهید رسید و ذهن خود را از افکار مثبت و امیدوار کننده لبریز سازید. به این کار ادامه دهید، به مرحله ای می رسید که از تحقق تصویر ذهنی خود شگفت زده می شوید. در این حالت،تصویر به واقعیت تبدیل شده آنچه " دعا" کرده اید و در ذهن " مجسم " نموده اید، بر اساس آرزوی واقع بینانه شما و سپردن آن به دست پروردگار  و تجسم تصویر کامل موفقیت در ذهن ، به " واقعیت" مبدل شده است.

filesellhttp://vanizan.sellfile.ir/
12-راز-موفقیت-در-زندگیh3
12-راز-موفقیت-در-زندگی
اولین راز موفقیت :

‌تمامی آن‌چه به منظور خوشحالی و خوشبختی واقعی بدان نیاز داریم، در درون ماست.
دومین راز موفقیت :

تصویر ذهنی درست از خود، ما را به حقیقت زندگی هدایت می‌کند. هر انسانی، یک تصویر ذهنی از خود دارد که من کیستم و چه می‌توانم انجام دهم. تصویر ذهنی هر انسانی، پایه‌ی اصلی شخصیت و رفتار‌های اوست. به‌عبارت دیگر، تصویر ذهنی ما از خود، نشانه‌ای از احساس فضیلت و بزرگی ماست و نشان‌می‌دهد که چه کارهایی از ما ساخته است‌ و چه کارهایی از ما ساخته نیست. انسان‌ها حقیقت زندگی را با تصویرهای ذهنی خود‌ می‌سازند. آری تصویر ذهنی زیبا از خود، موفقیت‌ها را می‌سازد و موفقیت‌ها، باعث بهتر شدن تصویر ذهنی انسان از خود می‌گردد. تصویر ذهنی ما از خودمان، نمادی از مجموعه‌ی باورهای ما در فضای زندگی است.
سومین راز موفقیت :

هدف زندگانی ، آن است که تمام توانایی‌های بالقوه‌ی خود را به‌عنوان یک انسان خود‌شکوفا‌ بشناسیم و آن‌ها را شکوفا کنیم و بهترین خویشتن خویش را از خود ظاهر کنیم و به بیش‌ترین رشد و شکوفایی برسیم.
چهارمین راز موفقیت :

تغییر در وجود ، نه‌تنها ممکن و میسر است بلکه اجتناب‌ناپذیر است‌ زیرا تا ما تغییر نکنیم، زندگی‌مان تغییر نمی‌‌کند. انسان‌های سعادتمند، ‌مرتباً می‌شوند و می‌روند‌ زیرا تا نشوی، نمی‌شود و تا نروی، نمی‌رسی.
پنجمین راز موفقیت :

تمام مشکلات، موانع و مصائب زندگی، در‌واقع درس‌هایی هستند که به انسان می‌آموزند و انسان را می‌سازند. آن‌ها فرصت‌هایی در لباس مبدل‌اند. حتی گاهی مشکلات، الطاف خفیه‌ی خداوند هستند که باعث رشد و شکوفایی انسان می‌شوند. پس آن‌ها را گرامی بداریم و از آن‌ها بیاموزیم.
ششمین راز موفقیت :

تلقی ما از واقعیت، ساخته و پرداخته‌ی فکر و ذهن ماست. پس واقعیت‌های زندگی ما می‌توانند با اندیشه‌های ما تغییر کنند. بنابراین مراقب اندیشه‌های خود باشیم تا واقعیت زندگی‌مان را زیباتر کنیم.
هفتمین راز موفقیت :

ترس و تردید، سرزندگی و نشاط را از انسان می‌رباید. با باورهای عالی و توکل بر خداوند، هرگونه ترس و تردید را از فضای فکر خود دور کنیم و در وادی یقین و عشق، محکم و استوار به جلو برویم و زندگی پرحاصلی را در محضر خدا و کائنات خلق کنیم.
هشتمین راز موفقیت :

مادامی که خودمان را دوست نداشته باشیم و به خودمان عشق نورزیم، نمی‌توانیم به کسی عشق بورزیم و از عشق دیگران نسبت به خود بهره‌ای ببریم. پس گوهر عشق را ابتدا به خود تقدیم کنیم تا بتوانیم مظهر عشق‌ورزی برای دیگران باشیم.
نهمین راز موفقیت :

تمامی ارتباطات ما با کائنات و دیگران ، آیینه‌هایی هستند که خود ما را نشان می‌دهند و تمامی مردم ، آموزگاران ما به‌حساب می‌آیند. پس با خودباوری و اعتماد‌به‌نفس، زیبا‌ترین رابطه‌ها را برقرار‌کنیم و از کلید طلایی ارتباطات، برای باز کردن هر درِ بسته‌ای در زندگی استفاده کنیم و موفق شویم.
دهمین راز موفقیت :

سعادت واقعی در زندگی، در نحوه‌ی عکس‌العمل ما در مقابل رخدادها و حوادث زندگی است‌ نه در بخت و اقبال. بنابراین خود را مسؤول زندگی خود بدانیم و تقصیر را به عهده‌ی دیگران نیندازیم تا بتوانیم با عکس‌العمل‌های مناسب، حقیقت زیبای زندگی را به واقعیت قابل قبول تبدیل کنیم و به خوشبختی و سعادت برسیم.
یازدهمین راز موفقیت :

حقیقت زندگی، بر مبنای عشق الهی استوار است. انسان‌های موفق و کامیاب، وجود خود را با عشق الهی، جذاب و منور می‌کنند و با تقدیم عشق به انسان‌های دیگر و به کل کائنات، به زندگی سعادتمندانه‌ای می‌رسند.
دوازدهمین راز موفقیت :

از آن‌جایی که انسان‌ها در مسیر زندگی گاهی از اجرای درست قانونمندی‌های زندگی غافل می‌شوند و با اندیشه‌های غلط و القائات منفی دیگران، از مسیر درست زندگی به بی‌راهه می‌روند، بنابراین ارزیابی مستمر کیفیت زندگی و اصلاح لحظه‌به‌لحظه‌ی خود، می‌تواند انسان را در مسیر درست و رسیدن به حقیقت زندگی هدایت کند. زیباترین معیار ارزیابی کیفیت زندگی، این است که در پایان هر روز، از خود سؤال کنیم که آیا من روز پرحاصلی داشتم و از لحظه‌های زندگی خود ‌لذت بردم

filesellhttp://vanizan.sellfile.ir/
10 راه برای تغییر طرز تفکر و دگرگون کردن زندگی

    
10 راه برای تغییر طرز تفکر و دگرگون کردن زندگی

نگرش ما به زندگی یعنی همه چیز! چند روز پیش تبلیغی درمورد افسردگی در تلویزیون دیدم که افراد را به "تغییر طرز تفکر" تشویق می کرد. واقعاً آفرین به همچنین تبلیغاتی که هوشیاری ایجاد میکند. برای دست یافتن به قانون جاذبه در زندگی—یعنی جذب کردن بیشتر چیزهایی که در زندگی می خواهیم به سمت خود، و تبدیل منفی ها به مثبت—باید طرز تفکرمان را تغییر دهید و یک نگرش جدید به زندگی پیدا کنیم.

سالها پیش مربی اخلاقم درمورد تغییر دیدگاه به روشی بسیار ساده صحبت می کرد. از طریق تصاویر و احساسات. او به من نشان داد که چطور حرکت دادن یک پا به سمت راست یا چپ یا جلو و عقب، دیدگاه شما را نسبت به صحنه ای که مقابلتان قرار دارد تغییر می دهد. وقتی از زاویه ای متفاوت به دنیا و آدم ها درون آن نگاه می کنید، آن را متفاوت خواهید دید و متفاوت درمورد آن فکر خواهید کرد. تغییر دیدگاه، تغییر زاویه دیدی که با آن به خودتان و دنیایتان نگاه می کنید، در چیزهایی که می بینید و واکنشی که به آنها می دهید، تاثیر می گذارد.

من  خیلی از مراجعینم را در این چند سال به تغییر طرز تفکر و دیدگاهشان تشویق کرده ام و خیلی از آنها موفق شدند با این روش به چیزهایی که در زندگی می خواستند—پول بیشتر، خرید یک ماشین نو، عشق و ...—برسند. به همین خاطر تصمیم گرفتم این 10 نکته برای تغییر رویکرد به زندگی را به چاپ برسانم.

1. یک مسیر جدید انتخاب کنید. به دنبال یک راه جدید برای رسیدن به مقصدتان باشید. برای رفتن سر کار چه پیاده از پارک رد می شوید یا با اتوبوس می روید، سعی کنید یک مسیر جدید برای خود انتخاب کنید که به شما ایده ها و بینش تازه ای نسبت به محیطتان بدهد.

2. نقش دیگران را بازی کنید. برای لحظه ای هم که شده افکار و نظرات خود را کنار بگذارید و با چشمان یک نفر دیگر به یک موقعیت یکسان نگاه کنید. سعی کنید همان چیزی که آنها می بینند و حس می کنند را ببینید و حس کنید. مهم نیست که در حال دعوا کردن، نگاه کردن به یک مشکل یا سوال باشید، از دیدگاه یک فرد دیگر مطمئناً به درک بیشتری دست خواهید یافت.

3. افکار و قضاوت های غیردوستانه و باورهای محدود کننده خود را بشناسید—"من خیلی چاقم"، "من نمی تونم..."، "اون خیلی خوشگله و من اصلاً به نظرش نمیام"، "اون دمدمی مزاجه"، و ...—این الگوهای فکری منفی را تغییر داده و به مثبت تبدیل کنید: "من هر روز و هر روز خوشگلتر میشم."، "من می تونم...خواستن توانستن است"، "اون خیلی دوست داشتنی است، دلم می خواد باهاش آشنا بشم"، "آدم جالبی به نظر می رسه" و ... شگفت انگیز است که چطور تغییر افکار منفی به مثبت باعث می شود مثبت های بیشتری را در زندگی به سمت خود جذب کنید.

4. چیزهای کهنه را از بین ببرید. با یک خانه تکانی درست و حسابی منزل، جا برای انرژی و ایده های جدید باز کنید. خانه تکانی فضاهای فیزیکی به ما کمک می کند خانه تکانی فکر و دلمان را هم شروع کنیم. درست همانطور که گاهی خودمان را زیر اشیاء کهنه و قدیمی که دیگر هیچ نیازی به آنها نداریم دفن می کنیم، ممکن است روحمان را هم زیر افکار و احساسات کهنه و به درد نخور دفن کنیم.

5. برنامه روزانه زندگیتان را تغییر دهید. اولویت هایتان را ارزیابی کنید، ببینید چه چیزهای بیشترین اهمیت را در زندگیتان دارند، و بعد برنامه روزانه تان را برای تمرکز بیشتر روی اولویت هایتان تغییر دهید. مثلاً یکی از مراجعین من که خانمی مطلقه و صاحب سه فرزند است که برای  نگهداری از آنها مجبور است سخت کار کند. او مادری بسیار دوست داشتنی با مهارت ها عالی و یک شغل بسیار خوب است که می تواند آنرا به راحتی در منزل انجام دهد. اما بعضی وقت ها من متعجب میشوم که چطور خود را درگیر کارهایی می کند که نه به پول در آوردن کمک میکند و نه هیچ ارتباطی به مراقبت او ازفرزندانش دارد. این زن اگر اولویت های زندگی خود را ارزیابی کند و برنامه روزانهاش را برطبق مسائل مهم زندگی اش—خانواده و درآمد کاری—قرار دهد، مطمئناً خیلی بیشتر می تواند در جهت اهدافش پیش رود. دانستن اولویت های زندگیتان به شما کمک می کند طرز تفکرتان نسبت به استفاده از منابعتان، مثل زمان، تغییر کند.

6. به زبانتان دقت کنید. کلماتی که استفاده می کنید، نحوه بیان افکار و احساساتتان را تغییر دهید و آنوقت خواهید دید که انرژی پیرامونتان تغییر می کند. اگر من از یک جمله منفی مثل "تو نمیتونی اینکار را انجام بدی چو خطر داره" استفاده کنم، این احتمال وجود دارد که فرد با من لج کرده و برای ثابت کردن بی خطر بودن آن کار به من، به انجام آن مبادرت ورزد. اما اگر به جای آن جمله از جمله "چطوری می خواهی خطرات اینکار را از بین ببری چون یک کم خطرناک به نظر میاد"  استفاده کنم، فرد خیلی بیشتر در مورد آن فکر خواهد کرد و بیفکرانه آن را انجام نمی دهد. زبان ابزار بسیار نیرومندی در تغییر نحوه فکر کردن ما و همچنین واکنش دیگران به ماست.

7. انتخاب کنید که شاد باشید. خودتان منبع شادی خودتان باشید و از دیگرن انتظار نداشته باشید که خوشحالتان کنند. افراد شاد و خوشبخت افراد شاد و موقعیت های شاد بیشتری را به سمت خود جذب می کنند. برای اینکه هر لحظه در زندگی شاد باشید باید به چیزهای مثبت و خوب زندگی و کارتان تمرکز کنید و منفی های آن را کنار بگذارید. برای بو کردن گلها وقت بگذارید و اجازه ندهید که ناامیدیها در شما رخنه کند و انرژی شما را از بین ببرد.

8. مرتب دعا و مناجات کنید. با عبادت و مناجات از خدای خود تشکر و قدردانی کنید و خواسته های خود را از او طلب کنید. با تعمق به افکار و ایده های جدید دست پیدا کنید. عبادت و اندیشه کردن از مهمترین مسائل زندگی هستند چون ما را به خدا و به روحمان پیوند می دهند. و از طریق این ارتباطات می توانید به افکار بازتر و تازه تر دست پیدا کنیم.

9. ساده کنید. به دنبال واضح و ساده کردن همه چیز باشید. یکی از مراجعین خیلی باهوش من مرتب در حالت آشفته به من زنگ می زند و میگوید که نمی داند برای فلان مسئله سخت و پیچیده ای که در زندگی اش افتاده چطور تصمیم بگیرد و چه بکند. اولین کاری که از او می خواهم بکند این است که اول ببیند کدامیک از مسائل واقعاً به این قضیه مربوط است، و بعد همه چیز را خیلی "ساده" برای من توضیح دهد. طی چند دقیقه خودش می بیند که خیلی چیزها که به نظرش به این قضیه مربوط بود اصلاً هیچ ارتباطی ندارد و کاملاً بی ربط است و می تواند راحت آنها را حذف کند. آنوقت است که می تواند خیلی راحت تر تصمیم بگیرد. ساده کردن، چه در طریقه زندگی کردنمان باشد چه در نحوه آنالیز کردن یک مشکل، دیدگاه ما را تغییر می دهد و همه چیز را روشن تر می کند.

10. لبخند بزنید. لبخند زدن تاثیر فیزیکی بر مغز دارد و البته بر نحوه فکر کردنمان. یک شب که خیلی از یک مشکل خانودگی که برایم پیش آمده بود نگران و آشفته بودم به روانشناسم زنگ زدم. او چند دقیقه به حرف های من گوش داد و بعد حرفم را قطع کرد و گفت، "لبخند بزن، لبخند بزن و لبند بزن، چه الان حس آن را داشته باشی یا نداشته باشی". بعد درمورد تاثیرات فیزیکی لبخند زدن برایم صحبت کرد و اینکه چطور روحیهر ا تقویت می کند و هورمون های شادی بخش در بدن تولید می کند و همه اینها دیدگاه ما را درمورد مشکلمان تغییر می دهد. من امتحانش کردم. درست مثل دیوانه ها همیشه لبخند می زدم، موقع شستم ظرفها، تایپ کردن پشت کامپیوتر، صحبت کردن با دوستانم، و .... و واقعاً موثر بود. مشکلات خانوادگی خودشان رفته رفته حل شدند. لبخند زدن موقع حرف زدن پشت تلفن به فرد آنطرف خط منتقل می شود، لبخند زدن حین کار باعث میشود لذت بیشتری از انجام آنکار ببرید و همه اینها در دیدگاه شما نسبت بھ خودتان و دنیای اطرافتان تغییر ایجاد میکند.

برای ایجاد تغیر در نحوه فکر کردنمان، باید به خودمان و دنیای اطرافمان از یک زاویه دیگر نگاه کنیم و دیدگاهمان را تغییر دهیم. به جای اینکه در پاسخ به یک سوال همان مسیر قدیمی را برای رسیدن به نتیجه انتخاب کنید، از یک زاویه جدید به آن سوال نگاه کنید و از یک راه دیگر به نتیجه برسید. اینها راه های خوبی برای کمک به تغییر دیدگاهتان در زندگی بود. هر بار که یک راه تازه را برای رسیدن سر کار انتخاب می کنید، به مغزتان هم آموزش می دهید که یک راه جدید برای حل یک مشکل انتخاب کند. و وقتی فکرتان را تغییر دادید، دنیایتان تغییر خواهد کرد.    www.vanizan.com

filesellhttp://vanizan.sellfile.ir/
قسمتی از دست نوشته‌های مهاتما گاندی

    
قسمتی از دست نوشته‌های مهاتما گاندی
من می‌‌توانم خوب، بد، خائن، وفادار، فرشته‌خو یا شیطان‌صفت باشم ،

 من می توانم تو را دوست داشته یا ازتو متنفر باشم،

 من می‌توانم سکوت کنم، نادان و یا دانا باشم،

 چرا که من یک انسانم، و این‌ها صفات انسانى است.

 و تو هم به یاد داشته باش:

 من نباید چیزى باشم که تو می‌خواهى ، من را خودم از خودم ساخته‌ام،

  تو را دیگرى باید برایت بسازد و  

تو هم به یاد داشته باش  

منى که من از خود ساخته‌ام، آمال من است،

تویى که تو از من می سازى آرزوهایت و یا کمبودهایت هستند.  

لیاقت انسان‌ها کیفیت زندگى را تعیین می‌کند نه آرزوهایشان  

و من متعهد نیستم که چیزى باشم که تو می‌خواهى  

و تو هم می‌توانى انتخاب کنى که من را می‌خواهى یا نه  

ولى نمی‌توانى انتخاب کنى که از من چه می‌خواهى.

 می‌توانى دوستم داشته باشى همین گونه که هستم، و من هم.

 می‌توانى از من متنفر باشى بى‌هیچ دلیلى و من هم ،

 چرا که ما هر دو انسانیم.

 این جهان مملو از انسان‌هاست ،

 پس این جهان می‌تواند هر لحظه مالک احساسى جدید باشد.

 تو نمی‌توانى برایم به قضاوت بنشینى و حکمی صادر کنی و من هم،

 قضاوت و صدور حکم بر عهده نیروى ماورایى خداوندگار است.

 دوستانم مرا همین گونه پیدا می کنند و می‌ستایند،

 حسودان از من متنفرند ولى باز می‌ستایند،

 دشمنانم کمر به نابودیم بسته‌اند و همچنان می‌ستایندم،

 چرا که من اگر قابل ستایش نباشم نه دوستى خواهم داشت،

 نه حسودى و نه دشمنى و نه حتی رقیبى،

 من قابل ستایشم، و تو هم.

 یادت باشد اگر چشمت به این دست نوشته افتاد

 به خاطر بیاورى که آن‌هایى که هر روز می‌بینى و مراوده می‌کنى

 همه انسان هستند و داراى خصوصیات یک انسان، با نقابى متفاوت،

 اما همگى جایزالخطا.

 نامت را انسانى باهوش بگذار اگر انسان‌ها را از پشت نقاب‌هاى متفاوتشان شناختى،

 و یادت باشد که کارى نه چندان راحت است...

filesellhttp://vanizan.sellfile.ir/
داستان باور پير و پاتالهاي هاروارد

    
داستان باور پير و پاتالهاي هاروارد

vanizan.com
یک آزمایشی را در « هاروارد یونیورسیتی » انجام دادند :

 80 پیرمرد و 80 پیرزن را انتخاب کردند . یک شهرک را به دور از هیاهو برابر با 40 سال پیش ساختند . غذاهای 40 سال پیش در این شهرک پخته میشد . خط روی شیشه های مغازه ها ، فرم مبلمان ، آهنگها ، فیلم های قدیمی ، اخباری که از رادیو و تلویزیون پخش میشد ، را مطابق با 40 سال قبل ساختند . بعد این 160 نفر را از هر نظر آزمایش کردند :

تعداد موی سر ، رنگ موی سر ، نوع استخوان ، خمیدگی بدن ، لرزش دستها ، لرزش صدا ، میزان فشار خون ... بعد این 160 نفر را به داخل این شهرک بردند ، بعد از گذشت 5 الی 6 ماه کم کم پشتشان صاف شد ، راست می ایستادند ، لرزش دستها بطور ناخودآگاه از بین رفت ، لرزش صدا خوب شد ، ضربان قلب مثل افراد جوان ، رنگ موهای سر شروع به مشکی شدن کرد ، چین و چروکهای دست و صورت از بین رفت ...

علت چه بود ؟

خیلی ساده است . آنها چون مطابق با 40 سال پیش زندگی کردند ، باور کرده بودند 40 سال جوانتر شده اند .

انسانها همان گونه که باور داشته باشند می توانند بیندیشند . باورهای آدمی است که در هر لحظه به او القا میکند که چگونه بیندیشد . اصولاً فرق بین انسانها ، فرق میان باورهای آنان است . انسانهای موفق با باورهای عالی ، موفقیت را برای خود خلق میکنند. انسانهای ثروتمند ، باورهای       عالی و ثروت آفرین دارند که با اعتماد به نفس عالی خود و بدون توجه به تمام  مسائل به دنبال کسب ثروت میروند و به لحاظ باورهای مثبتشان به ثروت مطلوب خود میرسند .

قانون زندگی قانون باورهاست . باورهای عالی سرچشمه همه موفقیتهای بزرگ است .

توانمندی یک انسان را باورهای او تعیین می کند .

انسانها هر آنچه را که باور دارند خلق میکنند . دستاوردهای شما را در زندگی باورهای شما میسازند . زیرا باورها تعیین کننده کیفیت اندیشه هاست و اندیشه ها عامل اولیه اقدامها و اقدامها عامل اصلی دستاوردهاست.

filesellhttp://vanizan.sellfile.ir/
جادوی فکر(h1)
جادوی فکر

 راجع به هر چی فکر کنی اون واست نمایون می شه.مثلا اگه راجع به چیزهای مثبت فکر کنی اونا تو ذهنت رشد می کنند و کم کم تبدیل به یک فرد شاد و مثبت اندیش و موفق می شی.برعکس اگه خدای نکرده به چیزهای منفی فکر کنی ....همه چی به خود تو بستگی داره.اگه ذهنتو کنترل کنی و اینکه تو تصمیم بگیری که روی چی فکر کنی و چه چیزی ارزش فکر کردن داره اون موقع است که تو عصر اطلاعات که پر از افکار مثبت و منفیه٬ تو فقط اندیشه های مثبت رو اختیار می کنی و با کنترل ذهنت و نپرداختن به اندیشه های منفی روز به روز تبدیل به انسانی بسیار شاد و موفق و سالم می شی.اندیشه ها و افکار منفی ٬ راجع به چیزهایی هستند که تو نمی خوای اونا تو زندگیت اتفاق بیفتند و فکر می کنی اگه چنان اتفاقی تو زندگیت بیفته احساس یاس و ناامیدی و غم تو رو می گیره.حتما تجربه کردی که حتی کوچکترین اندیشه منفی چه انرژی بزرگی رو ازت می گیره!!!دلیل افسردگی اشخاص هم ٬همین اندیشه های منفیه.

روانشناسان برای کم کردن اثر اندیشه های منفی به موشکافی مسئله مورد نظر پرداخته و سعی می کنند با استدلال ریشه های منفی نگری رو ضعیف کنن و یا اینکه از بین ببرن.ولی در اکثریت مواقع این اتفاق در تعداد جلسات زیاد و با صرف انرژی و وقت زیاد صورت می گیره.در نهایت هم در اغلب موارد در اثر واکنشهای محیطی فرد مورد نظر دنبال اون اندیشه منفی می ره ولی بلافاصله با استدلالهای مورد نظری که یاد گرفته اون رو دفع می کنه٬ و با استفاده از استدلال به خودش اجازه فکر بیشتر تو اون مورد رو نمی ده.

ولی یه روش دیگه هست که فراروانشناسان اونو پیش پا گذاشتن و اونم اینه که:ذهنت رو کنترل کن و به این طریق در مدت کوتاهی ذهنت رو از همه افکار منفی گذشته پاک کن و وجودت رو به دنیایی پر از شادی و موفقیت و زیبایی و نیکی و اعتماد به نفس قوی و ... تبدیل کن.

برای رسیدن به این مقصود بایستی بدونی که راجع به هر چی که فکر کنی اون چیز رو تقویت می کنی. یعنی حتی اگه در خصوص یک عادت ناپسند و یا یک فکر منفی استدلال می خوای بیاری تا ردش کنی چون روی اون مطلب تمرکز کردی و فکر کردی موجب شدی که رشد کنه و قوی تر بشه.یعنی راجع به هر چیزی هر جوری که فکر کنی اونو تقویت کردی.بنابر این در مورد هر عادت ناپسندی که داری ویا در مورد هر مسئله و مشکل منفی که در وجود خودت حس میکنی و خیلی تلاش می کنی که ریشه های این مسئله رو پیدا کرده و از بین ببری قبل از این کار من یه توصیه ای بهت دارم.هر وقت خواستی راجه به اون خصیصه منفی فکر کنی و یا بهش توجه کنی و یا بخوای به وسیله استدلال اونو از بین ببری در اولین لحظه اونو رهاش کن.واینو بدون که رها کردن راه حل بسیار قوی برای از بین بردن سریع وقوی وعمیق هر عادت منفی است.با رها کردن هر اندیشه ویا عادت ویا مشکل منفی که حس می کنی تو وجودت هست موجب می شی که رفته رفته با گذشت زمان اون مسئله کم رنگ تر و کوچکتر و ضعیف تر بشه و اگه فرایند رهاسازی رو به خوبی انجام بدی در مدت زمان بسیار بسیار کوتاهی می تونی یه مسئله منفی بزرگ رو که مدت زمان طولانی تو رو گرفتار کرده بود و وقت وانرژی زیادی رو ازت گرفته بود از بین ببری.من ازت خواهش می کنم که به مدت یک هفته فرایند رهاسازی رو در خصوص کلیه خصلتهای منفی که در وجود خودت تشخیص دادی و می خوای از بین ببری امتحان کنی و اگه در پایان دیدی که با وجود به کار گرفتن درست فرایند رهاسازی نتونستی نتیجه بگیری می تونی به روشهای پیشین خودت که همون استدلال و ... بود برگردی.

همیشه اینو بدون که تو نقطه اقتداری.هیچ اندیشه ای قدرت نداره.این تویی که به هر اندیشه ای که می خوای قدرت می دی.این که برخی از روانشناسان سطحی نگر می گن که "اگه فلان اندیشه منفی بهت حمله کرد..."حرفه مفته.هیچ اندیشه ای نمی تونه حمله کنه.چون قدرتی نداره.این تویی که دنبال اندیشه مورد نظر می ری.در خصوص اندیشه منفی هم تو به دنبالش می ری و اگه زیاد این کار رو انجام بدی اونو بزرگ می کنی و تقویتش می کنی.حالا که فهمیدی جریان از چه قراره کافیه رهاش کنی.هر وقت که خواستی راجع به اون به هر نحوی فکر کنی سریع رهاش می کنی چون می دونی که راجع به هر چیزی که فکر کنی اونو بزرگ می کنی.حالا اگه یه خصلت منفی هم تو وجودت هست نبایستی انتظار داشته باشی که فورا از بین بره چون در گذشته راجع به اون خیلی فکر کردی اونو بزرگش کردی و بنابر این با استفاده از فرایند رهاسازی که از این به بعد در پیش گرفتی در عرض یه مدت زمانی رفته رفته اونو ضعیف تر می کنی تا کاملا از بین بره.بنابر این با اتخاذ این تصمیم و کنترل ذهن به این نحو خواهی دید که روز به روز شخصیت تو مثبت تر شده و احساس سلامتی و شادی و موفقیت و انرژی بیشتری می کنی.هر روز که صبح از خواب بیدار می شی حس می کنی که روز جدیدی رو شروع کردی و قراره که امروز با حرکت در سمت اهدافت شادتر و موفق تر و سالم تر و پر انرژی تر بشی.اینم بدون که این قاعده در خصوص اندیشه های مثبت هم صادقه.یعنی هر چقدر در خصوص اندیشه های مثبت بیشتر فکر کنی اونا رو بزرگ تر و قوی تر می کنی و شخصیت تو مثبت تر خواهد شد.www.vacomnizan.h2

filesellhttp://vanizan.sellfile.ir/
به وبلاگ خود خوش امدید
با سلام.به دنیای لوکس بلاگ و وبلاگ جدید خود خوش آمدید.هم اکنون میتوانید از امکانات شگفت انگیز لوکس بلاگ استفاده نمایید و مطالب خود را ارسال نمایید.شما میتوانید قالب و محیط وبلاگ خود را از مدیریت وبلاگ تغییر دهید.با فعالیت در لوکس بلاگ هر روز منتظر مسابقات مختلف و جوایز ویژه باشید.
در صورت نیاز به راهنمایی و پشتیبانی از قسمت مدیریت با ما در ارتباط باشید.برای حفظ زیبابی وبلاگ خود میتوانید این پیام را حذف نمایید.جهت حذف این مطلب وارد مدیریت وب خود شوید و از قسمت ویرایش مطالب قبلی ،مطلبی با عنوان به وبلاگ خود خوش امدید را حذف نمایید.امیدواریم لحظات خوبی را در لوکس بلاگ سپری نمایید...filesellhttp://vanizan.sellfile.ir/
ليست صفحات
تعداد صفحات : 56
صفحه قبل 1 ... 51 52 53 54 55 ... 56 صفحه بعد