تبلیغات
تبلیغات
تبلیغات
تبلیغات
تبلیغات
فایل تصویری Subliminals فرکانس هیپنوتیزم باطل کردن سریع سحر و جادو نفرین

فایل تصویری Subliminals فرکانس هیپنوتیزم باطل کردن سریع سحر و جادو نفرین

فایل تصویری Subliminals فرکانس هیپنوتیزم باطل کردن سریع سحر و جادو نفرین

چگونه بفهمیم که طلسم شده ایم یا نه تشخیص طلسم شدن فهمیدنش هم سخت است هم آسان این بستگی زیادی به خود شما دارد. یعنی چه؟ یعنی اینکه شما خودتان را چقدر میشناسید.یعنی اینکه شما بعد از یک اتفاق در زندگی آرام آرام متوجه یکسری تغییرات در زندگی خود میشوید. برای مثال جریان یک خواستگاری بهم میخورد و بعد از آن اغلب خواستگاریها با مشکلات بسیار پیش پا افتاده بهم میخورد. یا اینکه شما علاقه زیادی به ازدواج دارید و هرلحظه از خدا میخواهید که این اتفاق رخ دهد ولی وقتی موقع خواستگاری میشود طرف مقابل به چشم شما بسیار زشت و یا اینکه این
ذهنیت در شما پرورانده میشود که او لیاقت با شما بودن را ندارد.
از دیگر نشانه ها میشود گفت شما همیشه احساس میکنید که کسی با شما هست و تمام مدت شما را تحت نظر دارد (در بعضی شرایط) شما در همه کارها بسیار موفق هستید ولی در یک کار بخصوص نه! شما شبها احساس اضطراب الکی دارید! شبها کابوس میبینید! موقع خواب احساس میکنید کسی روی شما افتاده! و هزاران نشانه دیگر که آنها میتواند، دقت کنید میتواند نشانه ای از سحر و جادو برای شما باشد. البته آن نشانه ها میتواند برای مسایل دیگری هم باشد.
بر اساس تحقیقات انجام شده اغلب طلسمها وقتی برای شما نوشته میشود که کسی از شما دلخوری خاصی بصورت مستقیم یا غیر مستقیم پیدا میکند. معمولا این افراد آدمهایی هستند که از نظر قدرت مقابله با حقایق آدمهای ضعیفی هستند و چون نمیتوانند در مقابل شما و یا رفتارهای شما عکس العمل مناسبی انجام دهند و در مقابل شما احساس حقارت میکنند برای گرفتن انتقام به دعا نویسی و طلسم مبادرت میکنند. جایگاه این افراد در جهنم است. چه در این دنیا و چه در آخرت. 
طلسمها بصورتهای مختلف نوشته میشود ولی چندتای آنها رایجتر هستند.
1- دفن کردن یکی از لباسهای شما (هر چه لباس زیر تر باشد اثرش بیشتر است) در این گونه طلسمها بر روی لباس مفعول دعای مورد نظر خوانده شده و در جایی دفن میگردد. معمولا این نوع دعاها زمان دارند و پس از طی زمان گفته شده خود بخود باطل میشوند. اگر بهر دلیلی این لباس دفن شده از زیر خاک بیرون بیاید سحر باطل خواهد شد. برای همین بعضی از باطل کنندگان سحر میگویند که باید آنرا پیدا کرده و از زیر خاک بیرون بکشید.
2- دفن کردن جزء مرده ای بدن شما که معمولا یا ناخن است و یا موی شما. آن هم مانند طلسم با لباس میباشد.
3- خوراندن دعا با استفاده از یک چیز شیرین.
در بعضی مواقع دعا نویس ها مبادرت به دعا خوانی بر روی خوردنی شیرین مانند حلوا، شعله زرد و چیزهایی به شکلهای گفته شده مبادرت میکنند فرد آن را خورده و طلسم میشود. برا باطل کردن آن باید آن دعا از جسم و تک تک سلولهای فرد جدا شود.
4- مامور کردن یک جن برای ایفای یک وظیفه ./ر این نوع طلسم فرد دعانویس یک جن را مامور میکند که برای مدتی مشخص برای انجام ماموریت گفته شده همراه شما شده و نگذارد که تصمیم یا عمل شما محقق گردد. باطل کردن این طلسم ساده تر است چون خود جن اسیر است و میخواهد خود آزاد باشد و شما اگر بتوانید نیروهای مثبت زیادی در خود جمع کنید بطوریکه جن نتواند در کنار شما دوام پیدا کند یا میمیرد و یا فرار میکند. حالتهای دیگری نیز است که جایز به گفتن آن در اینجا نیست 

پدیده ای نووبسیار قدرتمند در باطل کردن سحر - جادو- نفرین -انرژی منفی -

 

 

 

با گوش دادن و نگاه کردن به این فایل تمام اثرات هر طلسم، هیپنوتیزم، فرکانس، پنهان و یا سحر و جادو (در

هرزمینه) را باطل ونابود میکنید.


این یک فرمول بسیار قدرتمند است

 

اشتراک بگذارید:
  •  
  •  


پرداخت اینترنتی - دانلود سریع - اطمینان از خرید
filesellhttp://vanizan.sellfile.ir/
راز ورمزهای ناگفته برای ثروتمند شدن
راز ورمزهای ناگفته برای ثروتمند شدن
راز ورمزهای ناگفته برای ثروتمند شدن

 انسان که روزی افریده شده تا موجودی جادویی باشه حالا تبدیل به تیکه گوشت بی خاصیت شده که به سختی روز را به شب می رسونه .

 

شما هم داستانها وافسانهای قدیمی راشنیدید. داستان رستم ,غول چراغ جادو وهرکول رو,شما هم

روزی مبهوت این داستانها شدید ودر رویاهاتون آرزو کردید.

 

ارزو کردید ای کاش غول چراغ جادو داشتید یا شایدم تو عالم بچگی فکر کردید که واقعا دارید.

بله دوستان من, این داستان همه ی ماهاست ,همه ی ما در هر کجای کره خاکی که زندگی کنیم

در اعماق وجودمان یه حس مشترک هست یه چیز بخصوص که فریاد می زند ما روزی موجوداتی  جادویی بودیم .

  روزی سلطان بودیم وروزی میتونستیم .این فریاد در بچگی قویتر بود.

 اماهرچه بزرگتر شدیم ومثلا عاقل تر ,سعی کردیم این صدا رو خفه کنیم یا نشینیده بگیریم .اما امروز من اینجام ,تا بگم میشه ! میشه به رویاهاتون برسید و مثل قارون ثروتمند بشید

به شما مراسمی می اموزم که در زمانی کوتاه اثری فوق العاده داره وشماها رو به سرعت ثروتمند وقدرتمند میکنه ,همون طوری که روزگاری اجداد ما بودند.

 

اما قبل از مراسم وائین ثروت ,بگذارید چیزهایی به شما بیاموزم تادل سرد نشوید وبیراهه نروید !این چیزهارا یه جادوگر معمولی به شما نمی گوید,جادوگر فقط دعا یا طلسم به شما میدهد .

 

اما من پیش از ان چیزهایی به شما میگویم که حاصل "دیدن" است .دیدن بی واسطه,پس اگر از بی پولی ,قرض وبدبختی خسته شده اید .اگر دیگه نمی خواهید کس دیگری هدایت شما را به عهده بگیرد. تصمیم قاطع ومحکم بگیرید همین حالا , به خود بگویید : تصمیم میگیرم هرچه را که جادوگر بمن می اموزد به کار بندم ومسئولیت کامل این کار رابه عهده میگیرم . زیرا ثروتمندشدن حق من است واین چیزی است که واقعا می خواهم.

کنی. و به نظر من این نھایت
قدرت و بھترین ھدیه ای که میشه به یک فرد داد. قدرت خلق زندگی...
قدرت کنترل زندگی...
می دونی این قدرت چی رو بھت میده؟ این قدرت این امکان رو بھت
میده که در ھر لحظه از زندگیت
انگشت اشاره ات رو به سمت خودت بگیری... میگی خودم کردم...
فرمولش رو یاد گرفتم، انجامش دادم و
این شد. به ھمین راحتی! درست عین دو ضربدر دو که میشه چھار... و
اگر ھم گھگاھی در زندگیت با
شرایط و اتفاق ھایی رو به رو شدی که اوضاع مطابق میل تو نبود،
نمیگی تقصر اینه، امان از مردم... خدا
نخواست... مامانم نذاشت ... پارتی نداشتم که نشد... شرایط بده...
اوضاع خرابه... نه!!!!
تمام دنیا و شرایط بیرونی و آدم ھای دور و برت رو فراموش می کنی و
انگشت اشاره ات رو می گیری به
سمت خودت... مسئولیت می پذیری... میگی آره... الان اون ثروتی که
می خوام رو ندارم؟ اون رشته ی
دانشگاھی رو ندارم؟ شغل و زندگی ایده آلم رو ندارم؟ اون رابطه ی
عاطفی، کسی که می تونه زندگی
من رو با معنا تر کنه رو ندارم؟ اون شغل به خصوص، اون ھدفی که می
خوام رو ندارم؟
قبول... کاملا درسته... در حال حاضر اونھا رو ندارم. اما فقط من، مسئول
زندگی خودم ھستم، پس حالا
که من مسئول زندگی خودم ھستم و این من ھستم که زندگی خودم
رو خلق می کنم چگونه می تونم
این شرایط رو تغییر بدم و شرایط ایده آل و مورد نظرم رو خلق کنم

اشتراک بگذارید:

filesellhttp://vanizan.sellfile.ir/
راز ورمزهای ناگفته برای ثروتمند شدن
راز ورمزهای ناگفته برای ثروتمند شدن

راز ورمزهای ناگفته برای ثروتمند شدن




به راحتی می تونی کنترل زندگیت رو به دست بگیری و اون رو ھدایتش
کنی. و به نظر من این نھایت
قدرت و بھترین ھدیه ای که میشه به یک فرد داد. قدرت خلق زندگی...
قدرت کنترل زندگی...
می دونی این قدرت چی رو بھت میده؟ این قدرت این امکان رو بھت
میده که در ھر لحظه از زندگیت
انگشت اشاره ات رو به سمت خودت بگیری... میگی خودم کردم...
فرمولش رو یاد گرفتم، انجامش دادم و
این شد. به ھمین راحتی! درست عین دو ضربدر دو که میشه چھار... و
اگر ھم گھگاھی در زندگیت با
شرایط و اتفاق ھایی رو به رو شدی که اوضاع مطابق میل تو نبود،
نمیگی تقصر اینه، امان از مردم... خدا
نخواست... مامانم نذاشت ... پارتی نداشتم که نشد... شرایط بده...
اوضاع خرابه... نه!!!!
تمام دنیا و شرایط بیرونی و آدم ھای دور و برت رو فراموش می کنی و
انگشت اشاره ات رو می گیری به
سمت خودت... مسئولیت می پذیری... میگی آره... الان اون ثروتی که
می خوام رو ندارم؟ اون رشته ی
دانشگاھی رو ندارم؟ شغل و زندگی ایده آلم رو ندارم؟ اون رابطه ی
عاطفی، کسی که می تونه زندگی
من رو با معنا تر کنه رو ندارم؟ اون شغل به خصوص، اون ھدفی که می
خوام رو ندارم؟
قبول... کاملا درسته... در حال حاضر اونھا رو ندارم. اما فقط من، مسئول
زندگی خودم ھستم، پس حالا
که من مسئول زندگی خودم ھستم و این من ھستم که زندگی خودم
رو خلق می کنم چگونه می تونم
این شرایط رو تغییر بدم و شرایط ایده آل و مورد نظرم رو خلق کنم

filesellhttp://vanizan.sellfile.ir/
چرا تغییر نمی کنیم؟

چرا تغییر نمی کنیم؟


یکی از فیلم های مورد علاقه من فیلمه فارست گامپه. فارست گامپ داستان کسیه که نمی دونه ناخودآگاه ازش انتظار میره که بهترین دستاوردها و موفقیت ها رو داشته باشه، اما دقیقا همینطوری عمل می کنه.

در یکی از سفرهاش پینگ پنگ رو امتحان می کنه و وقتی که به خودش میاد میبینه رسیده به سطح مسابقات جهانی! دوستاش رو از مرگ حتمی نجات میده و … موفقیت های زیادی که در طول فیلم به دست میاره… اما جالبه بدونید که اون فرد اینقدر باهوش نبود که بدونه افراد عادی نمی تونن چنین دستاوردها و موفقیت هایی داشته باشن.

همه ی ما در جوونی مون به نوعی پروگرم شدیم و می دونیم که مسیر کلی زندگی ما به چه سمتیه و چه محدودیت هایی داریم. هیچکس به ما نگفته که مثلا ” تو وکیلی میشی و سالی ۳۰۰ میلیون تومن درآمد داری” یا ” تو نجار میشی و سالی ۲۰ میلیون درآمد داری”.

 

بلکه با توجه به تجربیات و اطلاعاتی که از والدینمون و دیگران در طول سال های سال دریافت کردیم، یک تصویر ناخودآگاه ذهنی از فردی که باید باشیم، درآمدی که شایستگی و توان داشتنش رو داریم، میزان جذابیتی که داریم و به طبعش اینکه همسر ما چقدر می تونه جذاب باشه و … رو در ذهن خودمون شکل می دیم.

اگر در هر لحظه ای از زندگی، در هر کدوم از این حیطه ها، به دستاورد ها و موفقیت هایی بیشتر از محدودیت های ذهنی ای که برای خودمون قائل شدیم برسیم، سر و کله ی خود تخریبی پیدا می شه تا ما رو به همون مسیر قبلی، همون روش زندگی قبلی، برگردونه.

علت اینکه این اتفاق می افته اینه که ذهن ما نمی خواد ما آسیب ببینیم یا احساس ناراحتی داشته باشیم و رنج ناشی از قرار گرفتن در یک موقعیت ناشناخته که محدودیت های قبلی ما رو نقض می کنه رو حس کنیم.

 

علت اصلی وجود عاملی به نام خود تخریبی، محافظت و مراقت از ماست تا ما رو در یک حالت ایمن قرار بده، و یا ما رو به خاطر نقض الگو ها و پروگرمینگ والدینمون و یا سایرین تنبیه کنه. اون ما رو به اتاق خوابمون میفرسته چون بد بودیم… هم بازی های ما رو از ما میگیره چون بد بودیم… درسته که این جمله ها بعضی از ما رو به یاد کودکی هامون میندازه… اما ما، هنوز هم مثل بچه ها زندگی می کنیم… و فکر می کنیم که این محیطه که داره ما رو کنترل می کنه، و به همین دلیل هنوز هم که هنوزه تنبیه می شیم.

پس اولین نکته ای که تا اینجا یاد گرفتیم اینه که عاملی به نام هومیو استیسیس یا خود تخریبی در ما هست که یک سکه دو روئه. یک روی اون ما رو تنبیه می کنه و روی دیگه اون با نگه داشتن ما در منطقه امن و راحتی فعلی مون، سعی می کنه تا از ما محافظت کنه.

راجع به این موضوع فکر کنید. اگر بیشتر از انتظاری که از خودتون دارید و باورش کردین پول در بیارین، هومیو استیسیس فورا دست به کار میشه تا این حالت جدید و ناشناخته رو از بین ببره و شما رو به روال زندگی قبلی برگردونه، به همین دلیل شما شغل پردرآمدی که به تازگی به دست آورده بودی رو از دست میدی و اخراج میشی… چرا؟

چون به طور کاملا اتفاقی و ناگهانی شرکت تصمیم میگیره تعدیل نیرو کنه… یا به فروشگاه های مختلف میری و حسابی خرید می کنی… چرا؟ چون خرید کردن با مزه است!!! باحاله! اما چیزایی میخری که اصلا به دردت نمی خوره و شاید یک بار هم ازشون استفاده نکنی.

 

اگه یه مقداری از اضافه وزنت رو از دست بدی، یادت میاد قبلا که لاغر تر بودم فلان مشکل واسم پیش اومد، و ناخودآگاه توی ذهنت یه لینک بین لاغری و اتفاق بد میسازی که لاغر شدن= وقوع مجدد اتفاقات بد… واسه ی همین دوباره رو میاری به فست و فود و…

اگر بخوای سیگار رو ترک کنی، خوب باید با اون همه استرسی دست و پنجه نرم کنی که باعث شده بیای سراغ سیگار! خوب، دلیلی هم که به خاطرش اومدی سراغ سیگار کشیدن، رهایی از این همه استرس بوده دیگه، پس به خودت میگی: اگه ماه دیگه سیگار رو ترک کنم خیلی بهتره.

برای این خود تخریبی ها مدام استدلال میاری و توجیه می کنی و با این کار ناخودآگاه جلوی موفقیت های خودت رو میگیری و همیشه یه روال زندگی ثابت رو میگذرونی.

چیزی که اینجا داره واقعا اتفاق می افته اینه که شما مدام به جایی برمیگردی که در ذهنت احساس می کنی بهش تعلق داری،جایی که در اون احساس راحتی می کنی، جایی که واست شناخته شده است و بهش عادت کردی و دقیقا واسه ی همینه که می خوای تغییر کنی، اما نمیشه !

چند وقت پیش با یک گروه جوون که تازه وارد عرصه بازیگری شده بودن کار می کردم و از اونجایی که جوون بودن و خیلی بلند پرواز، بهشون گفتم من می تونم برای هر کدوم از شما یک قرار داد فیلم یک میلیارد تومنی رو بگیرم.

اما شرایطی وجود داره که باید اونها رو انجام بدین و هر کدوم از قوانین که نقض بشه دیگه خبری از قرار داد یک میلیاردی نیست. اونا می بایست ساعت ۱۰ صبح چهارشنبه با یک خودکار به دفتر کارگردان می اومدن تا قرارداد رو امضا کنن و آماده ی یه سفر دو هفته ای به استرلیا می شدن.

بعد به این گروه گفتم که من به شما تضمین میدم که اگر یک سری باورهای محدود کننده در ذهنتون فعال باشه و ذهنتون برای پول کم پروگرم شده باشه، صد در صد خود تخریبی وارد عمل میشه و امکان نداره این پول به دستتون برسه. بالاخره یه اتفاقی می افته، یه راهی پیدا می کنین تا این فرصت بی نظیر رو از دست بدین. یا دیر تر از ساعت ۱۰ به دفتر میرسین، یا به جای چهارشنبه، سه شنبه میاین چون فکر می کردین قرار سه شنبه بوده، یا فراموش می کنین خودکارتون رو بیارین، یا از پرواز می ترسین، یا به نوعی نمی تونین به استرلیا برین.

 

این دقیقا مثل همون بیت شعریه که میگه ” گیرم که به اجبار بری اسب چمشوت لب چشمه/ تا میل و عطش نیست در او من چه کنم بر سر چشمه”… اگه ذهن شما برای رسیدن به هدفی که دارید پروگرم نشده باشه و همون پروگرم قبلی خودش رو داشته باشه، شما به چشمه میرسی ولی هرگز اجازه ی آب خوردن رو به خودت نمی دی… فرصت های بی نظیری واست ایجاد میشه اما با بی توجهی از کنارش رد میشی، چون ذهنت آماده نیست.

 

چون ذهنت واسه ی موفقیت پروگرم نشده، و تا دوباره پروگرمش نکنی همین آشه و همین کاسه! به صورت ناخودآگاه تمام این فرصت هایی که می تونست موفقیت، ثروت و شادی شما رو تضمین کنه رو از بین می برید تا در همون جایی بمونید که احساس راحتی می کنید، جایی که ذهن شما احساس می کنه شایسته اونه.

تمامی این مسایل و مشکلات به خاطر نحوه ی پروگرم شدن ذهن ماست که به اشتباه پروگرم شده. هیپنوتیزم و خود هیپنوتیزم راه حل بسیار ساده و راحتی برای حل این مشکل داره. هیپنوتیزم مجددا ذهن شما رو پروگرم و برنامه ریزی می کنه تا این موانع رو از بین ببره.

افرادی که فکر می کنن اونها هیپنوتیزم نمیشن، یا اصلا نیازی به هیپنوتیزم و خودهیپنوتیزم ندارن کافیه نگاهی به دور و اطرافشون بندازن. تمام زندگی اونها و هر چیزی که در زندگی اونهاست وابسته به هیپنوتیزمه.

 

همه چیز: همسر اونها، شغلشون، مسائل عاطفی اونها، اتوموبیلشون، پول و سرمایه ای که در حساب های بانکیشون دارن، وام و بدهی هایی که دارن، دوستای اونها و … همه چیز! اونها اینطوری پروگرم شدن که به سمت افراد و موقعیت های به خصوص و از پیش تعریف شده ای متمایل بشن و به محض رسیدن به چنین موقعیت ها و افرادی اونها رو بپذیرن.

اگر ما واقعا دوست داریم جنبه ی به خصوصی از زندگیمون رو تغییر بدیم، اول از همه باید ذهنمون رو آماده ی پذیرش این تغییر کنیم و گرنه به جایی بر میگردیم که واسه ی اون پروگرم شدیم. جایی که منطقه ی امن و راحتی ماست، جایی که احساس می کنیم بهش تعلق داریم.

دقت کردین چرا بعضی افراد خیلی سخت و شدید تلاش می کنن تا وارد دانشگاه بشن و مدرک بگیرن و دقیقا یک قدم مونده به نتیجه گرفتن متوقف می شن؟ هزار و یک اتفاق می افته که نتونن مدرکشون رو بگیرن. ازدواج می کنن، پول کم میارن، درگیر کسب و کارشون میشن و … اصلا منطقی به نظر نمی رسه! آخه چرا؟!

اگر شما واقعا چیزی رو بخوای و احساس کنی که شایستگی داشتنش رو داری، حتما راهی واسه ی به دست آوردنش پیدا می کنی. اما مساله اینجاست که از درون باید باور کنی که شایستگی داشتن این خواسته ات رو داری و باید ذهنت رو واسش پروگرم کنی، و اگر از درون نپذیرفته باشی سر و کله ی هومیو استیسیس و خود تخریبی پیدا میشه و متوقفت می کنه… چون داری باورها و محدودیت های قبلی رو نقض می کنی.

دقت کردین بعضی افراد مدام وارد رابطه های عاطفی میشن ولی هیچ کدوم از این رابطه ها به ازدواج ختم نمی شه؟ واقعا دوست دارن که ازدواج کنن ولی نمیشه! اغلب علت چنین اتفاقی اینه که ذهن اونها طوری برنامه ریزی شده که هر رابطه ای که ممکنه به ازدواج ختم بشه رو با نوعی خود تخریبی از بین ببره تا از رنج جلوگیری کنه.

 

این برنامه ریزی ذهنی می تونه به خاطر این باشه که این فرد یک ازدواج نا موفق رو در بین دوستان و آشنایان خودش دیده و نا خودآگاه در ذهنش این لینک ذهنی رو ساخته که ازدواج = رنج بردن، و چون ذهن تلاش می کنه او رو از هر نوع رنجی محافظت کنه دست به این خود تخریبی ها می زنه و تمامی این فرصت های عالی رو از بین می بره.

 

واقعیت امر اینه که خود تخریبی یا هومیو استیسیس اصلا قصدش این نیست که به شما ضربه بزنه و علیه شما کار کنه، بلکه سعی می کنه شما رو در یک حالت ایمن و مطمئن نگه داره. مشکل اصلی اینجاست که وقتی که سن ما بیشتر میشه و یک سری چیزهایی رو به صورت خودآگاه می خوایم، چون ما قبلا به صورت ناخودآگاه پروگرم شدیم که اون چیزها رو نداشته باشیم، نمی تونیم به اهداف و خواسته هامون برسیم.

و این دقیقا همون جاییه که هیپنوتیزم می تونه به ما کمک کنه. ضمیر نا خودآگاه به راحتی می تونه مجددا پروگرم بشه. به جای اینکه فقط به ذهن استدلالی و ضمیر خودآگاهتون اکتفا کنید و تصمیم بگیرید که من پول بیشتری می خوام… یه همسر ایده آل می خوام… می خوام سالم و تندرست باشم و… روش بسیار قدرتمند تری وجود داره که اگر از اون در زندگی خودتون استفاده کنید می تونید این برنامه های ذهنی قدیمی رو دور بریزید و اونها رو با برنامه ی جدید و موثر جایگزین کنید.

اگر ویندوز کامپیوتر شما مثلا ویندوز ۹۸ باشه، لازمه که ویندوز کامپیوترتون رو آپدیت کنید و یه ویندوز جدید تر، مثلا ویندوز سون یا ایت رو نصب کنید. شما با آرزو کردن یا دعا کردن یا حتی وانمود کردن به جایی نمی رسی… باید بری و ویندوز رو عوض کنی، اون بخش های منسوخ و باطل شده ی برنامه های ویندوز رو حذف کنی و جدید ترین و قدرتمند ترین برنامه های موجود رو جایگزین کنی. و کامپیوتر ذهنی شما هم دقیقا به همین شیوه کار می کنه، شما باید ذهنت رو مجددا پروگرم کنی تا بتونی به اهداف و خواسته هات برسی و در زندگی رو به جلو حرکت کنی.

 

این درس بزرگ رو از فارست گامپ بگیرید. شما می تونید از موانع و محدودیت ها بی اطلاع باشید و به موفقیت های بزرگی برسید. توانایی های شما واقعا نا محدوده. به محض اینکه ذهنتون رو مجددا پروگرم کنید می تونید از قید تمام این محدودیت ها و کاستی ها رها بشید و آزاد و رها زندگی کنید. بدون محدودیت و غیر قابل باور برای بقیه!  www.vanizan.com

filesellhttp://vanizan.sellfile.ir/
چگونه عادت های بد خود را از بین ببریم؟

چگونه عادت های بد خود را از بین ببریم؟


در برخورد با مراجعین و مشاوره هایی که داشته ام اینطور می توان نتیجه گیری کرد که اکثر افراد به طور مداوم در حال دست و پنجه نرم کردن با عادات بدی هستند که در آنها شکل گرفته. وجود رفتارهای غلط و اشتباه در زندگی امری کاملا طبیعی است اما نکته اینجاست که نباید اجازه دهیم این رفتار های نا صحیح با تکرار به عادت تبدیل شوند.

 

ممکن است به شدت به مصرف فست فود رو بیاوریم در حالی که می خواهیم زندگی سالمی داشته باشیم و غذاهای سالم مصرف کنیم. ممکن است روزانه چندین نخ سیگار بکشیم در حالی که قصد داریم سیگار کشیدن را به کلی ترک کنیم.

ممکن است فردی باشیم که همیشه کارها را به تعویق می اندازد، اما می خواهیم تمامی پروژه ها به موقع به اتمام برسانیم.

و یا مواردی از این دست.

حقیقت این است که رفتارهای بد به تنهایی نمی تواند صدمات شدیدی به زندگی ما وارد کند و آن را به چالش بکشد، بلکه تکرار این رفتارها و عادت های بد است که به مرور زمان، زندگی ما و زندگی کسانی که دوست شان داریم را به چالش می کشد و حتی می تواند با تکرار بیشتر، در آینده ای نزدیک به رفتارهای نا پسند تری تبدیل شود.

 

و دقیقا به همین دلیل است که اکثر افراد می خواهند این عادات بد را از زندگی شان حذف کنند و آنها را با عاداتی خوب و شایسته جایگزین کنند، اما چنین کاری، کار راحت و ساده ای نیست و در بسیاری از موارد می تواند یک چالش بزرگ باشد.

برای اینکه بتوانیم عادات بد را حذف کنیم و عادات خوب را جایگزین آنها کنیم، لازم است که اولین قدم ما، یافتن انگیزه صحیح برای انجام این کار باشد. با داشتن انگیزه صحیح و کافی، تقریبا هر کاری ممکن است و در صورتی که بتوانید انگیزه ی صحیح برای ترک عادات هایی که مورد پسندتان نیست را بیابید می توانید هر عادت بدی را ریشه کن کنید. اما چگونه می توانیم این انگیزه را پیدا کنیم و کجا باید دنبال آن بگردیم؟

 

حقیقت این است که انگیزه می تواند نشات گرفته از منابع مختلفی باشد، اما اولین و مهمترین جایی که می توان چنین انگیزه ای را یافت در درون خود ماست. اما مشکل اینجاست که بسیاری از افراد این حقیقت را نمی دانند که چنین انگیزه ی بسیار قدرتمندی در وجودشان نهفته است.

و به محض اینکه شروع به استفاده از این قدرت شگرفی که در درون قلب و روح ما وجود دارد می کنیم، به راحتی، اطمینان و اعتماد به نفس لازم برای ترک عادات بد و جایگزینی آنها با عادات خوب را پیدا می کنیم. بنابراین اولین قدم استفاده از این قدرت درونی و به کارگیری انگیزه ای ای است که در قلب و روح تک تک ما وجود دارد.

filesellhttp://vanizan.sellfile.ir/
تاثیر رنگها در روحیه

تاثیر رنگها در روحیه

رنگ‌هايي که شما را شاد و سرزنده مي‌کنند


آيا تغيير ساده‌اي در سايه رنگ ‌ها مي‌تواند به سلامت شما کمک کنند؟ بر اساس فنوني با سابقه‌اي قديمي که درمجموع رنگ‌درماني ناميده مي‌شوند، رنگ مي‌تواند واقعاً خلق‌وخوي شما را بهبود بخشد و تأثيرات بيشتري هم داشته باشد.

به گزارش سلامت نیوز به نقل از روزنامه سپید، رنگ‌درماني که به آن کروموتراپي هم مي‌گويند، به شيوه استفاده از رنگ و نور براي برقراري تعادل، آرامش ذهني و بهبود سلامت اشاره دارد.

الين- ماري آستن- شارپ يک رنگ‌درمانگر يا کروموتراپيست تاييدشده دراين‌باره مي‌گويد: «رنگ‌درماني يک شيوه مهم درماني جايگزين است، زيرا به‌آساني در دسترس و تأثيربخش است.» قرار دادن بيماران در معرض رنگ‌هاي گوناگون از طريق نور براي درمان مشکلات روان‌شناختي و فيزيولوژيکي در فرهنگ‌هاي باستاني در مناطقي مانند چين، هند و مصر ريشه دارد که در آن‌ها بيماران را در سولاريوم‌هايي با شيشه‌هايي با رنگ‌هاي گوناگون مي‌نشاندند.

نور خورشيد از ميان شيشه‌ها مي‌گذشت و بيماران را غرق رنگ‌هايي مي‌کرد که به علت منافع درماني فردي انتخاب شده بودند. نظام باستاني پزشکي آيووروديک در هند که رويکردي کل‌گرا به مراقبت از بدن (ذهن، جسم و روحيه دارد) نيز به استفاده از رنگ‌هاي براي درمان بيماري‌هاي گوناگون بر اساس اين اعتقاد که رنگ‌هاي متفاوت نيروهاي شفادهندگي متفاوت دارند مي‌پردازد.

 

اين نظام پزشکي خواص را به‌طورمعمول به رنگ‌هاي رنگين‌کمان نسبت مي‌دهد :

قرمز : انرژي مي‌دهد، نيرو را بالا مي‌برد، گردش خون را تحريک مي‌کند

آبي : تسکين مي‌بخشد، باعث آرامش و آسودگي مي‌شود، تفکر منطقي را برمي‌انگيزد.

زرد : انگيزه ايجاد مي‌کند، وضوح ذهني و توانايي ارتباط گرفتن را ارتقا مي‌دهد.

سبز : سرزندگي و هماهنگي را تشديد مي‌کنند و اثري پايدارکننده دارد.

. نارنجي : بي‌باکي، شورونشاط و هوش را تقويت مي‌کند

بنفش/ارغواني : به تقويت اعتمادبه‌نفس و الهام‌بخشي يا درون‌انگيزي کمک کرده و دستگاه عصبي را متعادل مي‌کند.

سفيد : همه رنگ‌ها را در خود دارد؛ براي شفابخشي و هشياري معنوي خوب است.

 

امروزه رنگ‌درمانگرها از وسايل کاربردي مانند روسري‌ها و بطري‌هاي شيشه‌اي رنگي گرفته تا جواهرات رنگي، نوردهي ملايم و حتي غذاهاي رنگارنگ براي درمان افسردگي، اضطراب و حتي کاهش عوارض ناشي از سکته مغزي استفاده مي‌کنند.

آستن شارپ مي‌گويد: «آبي رنگي آرام‌بخش و رنگي ايده‌آل براي اضطراب است. سبز ما را متعادل مي‌کند و باعث تجديدقواي بدنمان مي‌شود. رنگ زرد به هشيار و مطمئن باقي ماندن ما کمک مي‌کند. قرمز انرژي ما را تقويت مي‌کند. افرادي که دچار افسردگي هستند با رنگ‌هاي زرد خوش‌بين‌تر و با رنگ نارنجي صميمي‌تر مي‌شوند. صورتي بيانگر عشق به خود است که به نظر من همه ما براي شفا يافتن واقعي به آن نياز داريم.

 

به گفته او، اغلب ما متوجه نيستيم که درواقع در طول زندگي‌هايمان در حال استفاده از رنگ‌درماني بوده‌ايم. همه انتخاب رنگ‌ها، چه درباره لباس و مبلمان باشد و چه درباره غذا و مسواک باعث مي‌شوند، ما احساس بهتري بکنيم. او مي‌گويد:‌ «حتي هنگامي‌که مطلقاً هيچ‌ چيز رنگارنگي در محيط شما وجود ندارد، مي‌توانيد از ذهنتان استفاده کنيد و عامدانه رنگ‌هايي را مي‌خواهيد تصور کنيد و به‌اصطلاح «رنگ را به آنجايي که مي‌خواهيد بهبود يابد بدميد.» اين به‌اصطلاح دميدن رنگ را مي‌توانيد در هر جايي تمرين کنيد.

گرچه اين کار بسيار ساده به نظر مي‌رسد، اما آيا شاهدي وجود دارد که واقعاً رنگ‌درماني مؤثر است؟

لسلي هرينگتون، رئيس شرکت ال‌چ کالر، يک شرکت مشاوره

رنگ، دراين‌باره مي‌گويد: «فرصت واقعي که رنگ در اختيار شما مي‌گذرد اين است که خصوصيات عاطفي يا رفتاري را که در پي آن هستيد با رنگ مناسبي (از ديدگاه خودتان) پيوند دهيد.

هرينگتون که راهبردهاي کاربرد رنگ را براي شرکت‌ها در سراسر دنيا ارائه مي‌دهد، توضيح داد که تجربه انسان‌ها با رنگ از طريق رشته‌اي از به‌اصطلاح فيلترها صورت مي‌گيرد. ازجمله اين فيلترها واکنش‌هاي ذاتي يا فيزيولوژيک به رنگ‌ها است، اما تداعي‌هاي آموخته‌شده با رنگ‌ها بر اساس فرهنگ‌ها و تجربيات افراد هم در اين مورد مؤثر است. بنابراين رابطه با رنگ‌ها در سطح فردي مي‌تواند بسيار پيچيده باشد.

هرينگتون مي‌گويد مجموعه فزاينده‌اي پژوهش‌ها بيانگر آن است که رنگي‌هايي معين به‌طوري يکنواخت و به شيوه‌اي قابل پيش‌بيني.

تأثيراتي بر رفتار مي‌گذراند، براي مثال رنگ قرمز و نارنجي باعث تحريک شدن و نيرو بخشيدن مي‌شوند درحالي‌که رنگ آبي و سبز آرام‌بخش هستند.

برخي از رنگ‌ها مانند زرد درواقع مي‌توانند خلق‌وخو را بالا ببرند، اما پردازش آن‌ها انرژي بيشتري مي‌گيرد و ممکن است لازم باشد که با «دوزهاي کم» دريافت شوند. بنابراين در فضاي کاري ممکن است مفيد باشد که از رنگ آبي و سبز استفاده کنيم تا بالاترين ميزان تمرکز و توجه در افراد ايجاد شود قرمز و نارنجي براي مشکل‌گشايي گروهي و تسهيل ارتباط اجتماعي مفيد است و رنگ زرد باعث تقويت تفکر عقلاني و نوآوري مي‌شود.

 

البته هرينگتون مي‌گويد، کل محيط کار نياز به بررسي دارد. پنجره‌ها و نور طبيعي، صدا و مبلمان، همه از عواملي هستند که در پيامدها تأثير مي‌گذارند.

filesellhttp://vanizan.sellfile.ir/
دروغ های ذهن برای تغییر نکردن

دروغ های ذهن برای تغییر نکردن


ذهن، چیز فوق العاده ایست.ذهن همچنین یک دروغگوی بزرگی است که دائما تلاش می کند ما را متقاعد سازد که دست به انجام کارهایی که می دانیم برای ما مفید است نزنیم و تغییرات فوق العاده بسیاری را در زندگی ما متوقف می کند.ذهن بی انصاف.

به گزارش سلامت نیوز به نقل از سایت روان، من مجبور شدم که این توجیهات و بهانه تراشی ها را خیلی با دقت یاد بگیرم تا بتوانم تغییراتی را در زندگی ام بوجود آورم: رژیم غذایی سالم تر ، تمرینات ورزشی منظم ،مدیتیشن ، مینیمال نویسی، نوشتن روزانه ، خلاصی از بدهی ، سیگار نکشیدن و غیره.

اگر این بهانه ها را یاد نگرفته بودم ، و نحوه مواجه شدن با آنها را نمی دانستم ، هرگز این تغییرات در زندگی من اتفاق نمی افتاد.درحقیقت تا قبل از سال ۲۰۰۵ بارها با شکست مواجه شدم (موقعیکه می خواستم تغییری را در زندگی ام شروع کنم) ، به دلیل اینکه این توجیهات تسلط کاملی بر من داشتند.

اجازه دهید بهانه ها و توجیهات ذهن را نشان دهم.

نخست ، قاعده اصلی: ذهن راحت طلب است و از ناراحتی و تغییر می ترسد.

ذهن به پیله راحتش عادت کرده است، و هر زمان که ما سعی می کنیم از این محدوده آسایش ، برای مدت زمان طولانی فراتر رویم ، ذهن نا امیدانه تلاش می کند به پیله اش بازگردد. ذهن این کار را به هر قیمتی انجام می دهد ، به این قیمت که سلامتی یا شادی را برای مدت طولانی از ما بگیرد.

خب ، با آگاهی از اینکه با چنین ذهنی روبرو هستیم ، اجازه دهید به سراغ توجیهات آن برویم.

 

۱- من از عهده انجام آن بر نمی آیم

 

این به نظر بیش از اندازه سخت می آید ، بنابراین فکر می کنیم که ما نمی توانیم به آن تغییر وفادار بمانیم.ما خودمان را باور نداریم . این مسئله را به این شکل می توان پاسخ داد که افراد بسیار زیادی که چندان از ما با استعداد تر و توانا تر نبوده اند آن کار را انجام داده اند. مثلا ، اپرا در مسابقات دو ماراتن کمی قبل تر از آنکه من شروع به یادگیری اولین ماراتن خود کنم ، دوید. بنابراین من به خودم می گویم “اپرا توانست این کار را انجام دهد بنابر این من هم می توانم” . حق با من بود.

 

۲- او توانست آن کار را انجام دهد ، اما این مسئله در مورد من صدق نمی کند.

 

فقط به این دلیل که یک نفر دیگر توانسته است کاری را انجام دهد ، به این معنی نیست که ما هم می توانیم آن کار را انجام دهیم ، درست نیست ؟ ما اغلب دنبال دلایلی می گردیم که باعث می شود آنها آن کار را انجام دهند اما ما نتوانیم – شاید او بتواند با برآورده شدند اندک تقاضایی خوشحال باشد به این خاطر که او هیچ فرزندی ندارد ، یا اینکه او برای خودش کار می کند در مقایسه با فردی که شغل واقعی دارد. شاید مسیری که او در زندگی طی کرده است ، از مسیر زندگی من هموار تر بوده است ،

به همین دلیل توانسته در مسابقات ماراتن شرکت کند. شاید تعهداتی که من در زندگی داشته ام او نداشته . یا همسر حمایتگری داشته است ، یا از نظر سلامتی در شرایط آسیب دیده ای قرار نداشته . خب ، درسته ، بهانه آوردن آسان است: اما به مردمی نگاه کنید که در زندگی با موانع جدی تری مواجه شدند.

 

من ۶ فرزند دارم با این وجود زندگی ام را به شکلی اداره کرده ام که تغییرات بسیاری را در آن ایجاد کنم. به وفور داستانهایی درباره افرادی که ناتوانایی داشته اند یا از بیمار بوده اند ، وجود دارد که بر این موانع و مشکلات با هدف دستیابی به چیز شگفت اوری غلبه کرده اند . شما هم می توانید بر مشکلات تان فائق آیید.

 

۳- من به…….. احتیاج دارم

 

جای خالی را خودتان پر کنید : من به قهوه ، به پنیر ، به سودا ، به برنامه تلویزیون ، به ماشین ، به داشتن چند جفت کفش …. نیاز دارم. اینها چیزهایی هستند که ما خودمان را متقاعد می کنیم که بدون آنها نمی توانیم زندگی کنیم، به همین دلیل قادر نیستیم تغییری شبیه به اینکه گیاه خوار شویم یا غذاهای سالم تر بخوریم یا فرزندانمون را به مدرسه نفرستیم یا زندگی ساده تری داشته باشیم یا بدون استفاده از ماشین تردد کنیم را ، بوجود آوریم.من هم برای خودم همین عذر ها را آوردم ، اما همه آنها دروغ از کار در آمد.

من به هیچ یک از اونها احتیاج نداشتم . تنها چیزی که شما حقیقتا به آن نیاز دارید نیازهای پایه هستند ، آب ، لباس ، سرپناه و بودن افراد دیگر به خاطر نیاز های اجتماعی . مابقی آنها نیاز واقعی نیستند.

 

۴- مفهوم زندگی لذت بردن از آن است

 

قطعا ، من هم با این عبارت موافقم (همانطورکه خیلی از ما موافقیم) اما مسئله این است که این جمله ملاک قضاوت درباره تمام رفتار های سطح پایین قرار می گیرد.ممکن است حتی زمانی که خودمون رو به محصولات Doritos و Twinkies گره زده یم ، به خودمان می گوییم که مفهوم زندگی لذت بردن است، مگر نه؟

نه . شما می تونید از زندگی لذت ببرید بدون اینکه از این غذاهای حجیم شده بخورید. شما می توانید ورزش کنید و لذت ببرید. شما می توانید خیلی چیزها رو کاملا رها کنید و هنوز از زندگی لذت ببرید، به این شرط که یاد بگیرید هر فعالیتی را لذت بخش بدانید.

 

۵- من به آسایش نیاز دارم

 

این جمله هم می تواند درست باشد، اما ما می توانیم خیلی بیشتر از آنچه که فکر می کنیم خودمان را در شرایط ناراحت تر قرار دهیم. ما می توانیم کمی احساس سرما کنیم ، به جای اینکه نیاز داشته باشیم کاملا از نظر دما احساس راحتی کنیم. ما می توانیم تمرینهای سخت ورزشی انجام دهیم به جای اینکه نیاز داشته باشیم روی مبل دراز بکشیم. ما می توانیم آن چیزهایی را که به بعد موکول می کنیم بنویسم – اگر چه انجام آن به نظر سخت می رسد ، اما ما می توانیم خودمان را به داخل آن هل دهیم.

وقتی که ذهن ما دنبال آسایش و راحتی می گردد، به آن اجازه یکه تازی ندهیم – آن را کمی از محدوده آسایش به بیرون ببریم ، و شروع کنیم که با اندکی ناراحتی ، کنار بیاییم.

 

۶- من بلد نیستم

 

این عبارت هم درست است اما شما می توانید یاد بگیرید. با بخش کوچکی از آن کار شروع کنید ، و یاد بگیرید که چگونه با آن تغییر روبرو شوید (برخورد کنید). در آن زمینه به صورت آنلاین تحقیق کنید. فیلم ببنید از مردمی که با آنها در ارتباط هستید سئوال کنید. این چیزی است که با اندکی تلاش می توانید بر آن پیروز شوید. در واقع، اگر شما از عهده انجام آن برآیید ، و در هر زمانی کمی بیاموزید ، آن وقت شما قادر خواهید بود به این بهانه آزار دهنده خاتمه بدهید.

 

۷- بعدا هم می توانم آن را انجام دهم

 

این درسته ، شما همواره می توانید آن را بعدا انجام دهید … اما خودِ به تعویق انداز شما ، بعدا هم به همین شیوه عمل می کند. چرا باید خودِ به تعویق انداز شما از خودِ الان شما قاعده مند تر باشد؟ در حقیقت، به دلیل اینکه شما به خودتان اجازه می دهید از انجام آن کار شانه خالی کنید، شما عادت طفره رفتن را در خود شکل می دهید و در واقع احتمال اینکه خود آینده شما قاعده مند تر عمل کند کمتر است ، الان آن را انجام دهید، مگر آنکه به چیز مهمتری از آن نیاز داشته باشید.

به خودتان اجازه ندهید از انجام کاری تنها به این دلیل که احساس خوبی به آن ندارید شانه خالی کنید.

 

۸- یک بار اشکالی ندارد

 

این توجیه بسیار فریب دهنده است، به این خاطر که به نوعی درست است- یک بار اشکالی ندارد. با این فرض که این تنها مرتبه ای است که اتفاق می افتد. یک کم از کیک شکلاتی، انجام ندادن بخشی از تمرینات ورزشی، یک بار به تعویق انداختن یادداشت کردن. متاسفانه، این هرگز تنهایک مرتبه نیست.

یک مرتبه، به این معناست که مغز شما میداند که می تواند در این لحظه با این توجیه فرار کند، و “یک بار” بعدی زمانی است که با مورد دیگری مواجه می شود ، و این تا زمانی که شما دیگر به چیزی وفادار نمانید ادامه می یابد. برای خودتان این قانون را بگذارید: هرگز بهانه “همین یک بار” را نپذیرید.

من این کار را در مورد سیگار کشیدن (هرگز یک پک هم به سیگار نزن) انجام دادم و جواب داد. اگر شما می خواهید که به خودتان اجازه دهید یکی دو برش از کیک شکلاتی را بخورید ، از قبل تصمیم بگیرید و تصمیم خود را در برنامه خود بیاورید. (من به خودم این اجازه را می دهم که یک مرتبه در آخر هفته به اندازه یک مشت از شیرینی بخورم ) و به این برنامه هم وفادار بمانم، به جای اینکه هر زمان مقاومت شما ضعیف بود، شتاب زده و واکنشی تصمیم بگیرید.

 

۹- احساس می کنم از آن خوشم نمی آید

 

خب ، این درست که شما احساس خوبی نسبت به سخت کار کردن ندارید. چه کسی دارد؟ اگر اجازه دهید این قانون که “هر وقت احساس خوبی داشتم آن کار را انجام می دهم ” بر زندگی شما دیکته شود به این معناست که شما هرگز آن کتاب را نخواهید نوشت ، هرگز آن کسب و کار را شروع نخواهید کرد، هیچ کار بزرگی در زندگی انجام نخواهید داد، هرگز از عادات غذایی سالم بهره نخواهید برد. نقشه ای طرح کنید که عملی باشد و آن را اجرا کنید. هر زمان بهانه تراشی هایی شبیه به این پیش می آید ، به آنها اعتنا نکنید. هر فردی مسئول است تمام سعی و تلاش خود را بکند حتی زمانیکه حوصله انجام آن را ندارد. هر کسی می تواند بر مقاومت های درونی اش غلبه کند.

 

۱۰- خسته هستم

 

بله،من هم خسته ام. من همین الان تمرینات سخت وزنه برداری رو انجام دادم. این حقیقت دارد که من به استراحت نیاز دارم، و استراحت کردن در زمانی که بدن شما به آن نیاز دارد (از طریق گوش کردن به بدن خود ) اما معمولا این ذهن ما که سعی می کند به دروغ به ما بگوید چیز ناراحت کننده ای وجود دارد.

اینکه خسته باشیم و به استراحت نیاز داشته باشیم ، با اینکه احساس خستگی که هر روز بعد از ظهر داریم فرق می کند. از دومی عبور کنید.

 

۱۱- من شایسته پاداش / زنگ تفریح هستم

 

ما همه شایسته دریافت چنین برخورد های خوش آیندی یا یک روز تعطیل هستیم . منظور من این نیست که شما نباید به خودتان جایزه یا زمانی برای استراحت بدهد.اما اگر شما به این شکل دنبال دلیل تراشی باشید ، همیشه این حق را به خودتان می دهید که در حال استراحت باشید.

همیشه باید به خودتان پاداش بدهید و هیچ وقت به برنامه ریزی اصلی خود پایبند نمی مانید.به جای این کار، کاری که من انجام می دهم این است : من, خودِ پایبندی به برنامه ریزی را یک پاداش برای خودم می دانم. اینکه بدوم کاری نیست که بواسطه انجام دادن آن خود را مستحق دریافت پاداش بدانم – بلکه دویدن ، خودش پاداش است.

 

۱۲- چطور است که انجام آن کار را متوقف کنم؟

 

این توجیه هم به دلیل تمایل ذهن به فرار کردن از شرایط سخت به سراغ ما می آید، و البته درست است – این خوب است که دست از انجام کار بکشید اگر که شما برای مدت زمان طولانی است که خودتان را به محدوده ناراحتی هل داده اید. نکته ای که وجود دارد این است که ، این استنتاج که بهتر است انجام کار را متوقف کنم ، به این خاطر که این خوب است … یک دروغ است .

بلکه راحتر است که دست از انجام کار بکشید ، اما این در حالی است که اغلب ادامه دادن روند هل دادن به محدوده رنج و زحمت برای ما بهتر است . این توجیه تقریبا در دویدن مسافت ۵۰ مایلی فراتر از ماراتن در طول دسامبر گذشته مرا شکست داد، صادقانه بگویم که این برای من خیلی مطلوب تر بود که دست از دویدن بکشم و مسابقه را به اتمام نرسانم ، خصوصا در ۱۰ مایل آخر .

من خودم را هل دادم ، اما متوجه شدم از آن چیزی که فکر می کردم مانع سخت تری بودم.

 

۱۳- نتیجه ای که برای آن تلاش می کنید مهم نیست

 

چنانچه شما تلاش می کنید که در یک ماراتن شرکت کنید ، عباراتی شبیه به این ، “این که ماراتن را به آخر برسانم مهم نیست ” بیانگر این توجیه است. من از این بهانه هنگام یاد گیری زبان (مهم نیست که آن زبان را یاد بگیرم) یا برنامه ریزی یا هر تعداد کاری که می خواستم آن را یاد بگیرم ، استفاده کرده ام. من از آن در هنگام نوشتن ، ورزش کردن و خوردن غذای سالم استفاده کرده ام. چنانچه نتیجه کار چندان مهم نباشد ، به منزله آن است که فرآیند انجام کار خیلی مهم است.

اگر شما به فرآیند انجام کار وفادار بمایند به این ترتیب در طولانی مدت آن کار برای شما مفید خواهد بود ، بنابراین شما شرایط بهتری خواهید داشت. اما اگر شما خود را از وضعیت خارج کنید تنها به این دلیل که احساس رنج و ناراحتی می کنید و در این موقع به راحت بودن خود بیشتر از هدفی که داشته اید اهمیت بدهید ، شما با مسائل بسیار زیادی مواجه خواهید شد. هدف مهم نیست ، اما یاد گرفتن اینکه به چیزی که شما را به رنج و زحمت انداخته است ، وفادار بمانید بسیار مهم است.

 

۱۴- من می ترسم

 

این بهانه ای است که نیاز به صداقت بسیار زیادی دارد- بیشتر ما نمی خواهیم بپذیریم که ما از دنبال کردن یک چیز سخت دچار هراس می شویم. اما این ترس ، خود یک راه شانه خالی کردن و دور شدن از ناراحتی و رنج است – فقط به این خاطرکه شما از چیزی می ترسید به این معنا نیست که شما از عهده انجام آن بر نمی آیید. شما می توانید. برای من هزاران بار پیش آمده که کاری را انجام داده ام که از آن می ترسیدم –اغلب آنها درست کردن چیزی بوده است که نگران بودم شکست بخورم.

و هر چند برخی مواقع این ترس به جا بود – برخی مواقع به خوبی از عهده انجام آن کار بر نیامدم- اما این کار که خودم را به طرف ترسم هل دهم قطعا بسیار مهم بود و در آن موقع چیزهای بسیاری به من یاد داد.

 

۱۵- هوشیاری و تمرین

 

شخصا از هر یک از این بهانه ها صدها بار استفاده کرده ام ، بنابراین فکر نکنید که من همواره بر آنها غلبه کرده ام. و شما هم می توانید از این بهانه ها در آینده استفاده کنید.اینکه بعضی وقتها اتفاق بیافتد اشکالی ندارد.

 

نکته کلیدی این است که یاد بگیرید که آیا اینها درست هستند ، و الگوهایی که در پیش می گیرید در خود کشف کنید. کاری که من انجام دادم این بود :

 

۱- به بهانه هایی که می آورید توجه کنید . تاثیر این بهانه ها زمانی که به صورت ناخودآگاه عمل می کنند بیشتر است.

۲- تلاش کنید برای هر توجیهی ، پاسخی داشته باشید قبل از آنکه آن توجیه از شما سبقت بگیرد.

۳- اگر تسلیم شده اید ، مشکلی نیست ، اما تشخیص دهید که تسلیم کدام یک از این توجیهات شده اید . آگاه باشید که چکار می کنید.

۴- بعد از اینکه تسلیم شدید ، ببنید چه نتیجه ای را در بر داشته است. آیا شادتر شده اید؟ آیا زندگی بهتری دارید؟ آیا ارزش این را داشت که تسلیم رنج و زحمت شوید ؟

۵- از آن نتایج درس بگیرید اگر به خاطر چیزی خود را به رنج و زحمت انداخته اید و در قبال آن موضوع خوشحال هستید، آن را به خاطر بسپارید. اگر بهانه ها شما را تسلیم خود ساخته و از نتیجه ای که به دست آوردید راضی نیستید ، آن را به خاطر بسپارید.

اگر آگاهانه این فرآیند را تمرین کنید ، در تشخیص آنها بهتر عمل خواهید کرد و این دروغها را باور نخواهید کرد. و سپس ، شما کاری کرده اید که ذهن شما در خدمت شما باشد به جای اینکه علیه شما اقدام کند.

filesellhttp://vanizan.sellfile.ir/

filesellhttp://vanizan.sellfile.ir/

filesellhttp://vanizan.sellfile.ir/

filesellhttp://vanizan.sellfile.ir/
ليست صفحات
تعداد صفحات : 56